کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احصا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احصا
لغتنامه دهخدا
احصا. [ ] (اِخ ) بنت ایاد مادر الیاس جدّ هفدهم محمد رسول اﷲ (ص ). (مجمل التواریخ و القصص ص 228). و در تاریخ طبری نام او رباب بن حیدةبن معد آمده است .
-
جستوجو در متن
-
کارجی
لغتنامه دهخدا
کارجی . (اِخ ) دهی از دهستان بارمعدن ، بخش سرولایت شهرستان نیشابور، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. کوهستانی ، معتدل ، سکنه ٔ آن 76 تن .قنات دارد. محصول آنجا غلات ، تریاک . شغل اهالی زراعت مالداری . ابریشم بافی . راه مالرو. مزرعه ٔ اردلان جز...
-
کاشت
لغتنامه دهخدا
کاشت . (مص مرخم ) زراعت کردن و این ماضی بمعنی مصدر است . (غیاث ). کاشتن . کشت و زراعت . (ناظم الاطباء). کشت .زرع . برزیگری کاشت است و داشت و برداشت . یعنی برزگرخوب آنست که خوب تواند کاشتن و نیک تواند آبیاری و حراست کردن و ببایست تواند درودن و احصا کر...
-
محاسبه
لغتنامه دهخدا
محاسبه . [ م ُ س َ ب َ / س ِ ب ِ ] (از ع ، اِمص ) محاسبة. شمار کردن . با کسی شمار کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حساب برگرفتن و شمار کردن با کسی : آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است . (گلستان ). || عمل حساب . || دعوت به حساب . || دقت در ...
-
صلاح الدین
لغتنامه دهخدا
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) علائی خلیل بن کیکلدی بن عبداﷲعلائی دمشقی ، محدثی فاضل و بحاث بود. به سال 694 هَ . ق . به دمشق متولد شد و هم در آنجا بتعلم پرداخت و سفرهای دراز کرد سپس در قدس اقامت جست و در صلاحیه به سال 731 بتدریس پرداخت و هم بدان...
-
مقتول
لغتنامه دهخدا
مقتول . [ م َ ] (ع ص ) کشته شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشته . قتیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : خالد ندانست اینکه سیف الدوله مقتول شمشیر ماسوا و مقهور سنان و تیر اعدا نگردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 458). اگر تو آیی و یا این مقتول را...
-
ایادی
لغتنامه دهخدا
ایادی . [ اَ ] (ع اِ) جج ِ ید، به معنی دست . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نعمتها و نکوئیها و دستها و این جمع ایدی است و ایدی جمع ید است . (غیاث ) : بچشم هر کس او را بزرگی و حشمت بجای هر کس او را ایادی و کردار. فرخی .آن مهترزاده را بجا...
-
اصیلة
لغتنامه دهخدا
اصیلة. [ اَ ل َ ] (اِخ ) بصورت های گوناگون در متنهای تازی بدین سان : اصیل ، اصیلا، اصیئة و ارضیلا آمده است . یاقوت آرد: ابوعبید بکری در کتاب مسالک هنگام یاد کردن بلاد بربر در عدوه ٔ بر اعظم آرد: شهر اصیله نخستین شهر عدوه نزدیک مغرب است و آن در دشتی ا...
-
معالی
لغتنامه دهخدا
معالی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَعلاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بلندیها. (غیاث ) (آنندراج ) . مقامات بلند. بزرگواریها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شرفها. منزلتهای عالی : قطب معالی ملک محمد محمودآن ز همه خسروان ستوده به هر فن .فرخ...
-
حجةالاسلام شفتی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام شفتی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ش َ ] (اِخ ) سیدمحمد باقربن تقی موسوی النسب شفتی رشتی الاصل اصفهانی الموطن والمدفن . از اعاظم علمای اواخر امامیه ، فقیه اصولی ادیب نحوی رجالی ریاضی بوده و در فقه و اصول و رجال و روایت و هیئت و علوم ادبیه و ...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عمرواللیث . نواده ٔ عمرولیث . وی در سیستان به مقام او نشست (عمرولیث ) ولی چون خواست فارس را هم مثل سابق تحت امر صفاریان درآورد، در 290 هَ . ق . اسیر گردید. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 117). مؤلف تاریخ سیستان...
-
ابوعلی بن سینا
لغتنامه دهخدا
ابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . از حکمای فخام و علمای کبار جهان و اطبای اسلام است . مراتب علمش بیشتر از آن که محاسب وهم تواند احصا کند و مقا...