کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احسن التقویم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
احسن الخالقین
لغتنامه دهخدا
احسن الخالقین .[ اَ س َ نُل ْ خا ل ِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نیکوترین آفرینندگان : فتبارک اﷲ احسن الخالقین . (قرآن 14/23).|| (اِخ ) یکی از اسماء صفات باری تعالی .
-
احسن الطلاق
لغتنامه دهخدا
احسن الطلاق . [ اَ س َ نُطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) آن است که مرد زن خویش را در طُهر طلاق دهد و با او نیارامدو ترک او گوید تا عده ٔ او بپایان رسد. (تعریفات ).
-
احسن القصص
لغتنامه دهخدا
احسن القصص . [ اَ س َ نُل ْ ق ِ ص َ ] (اِخ ) نام سوره ای از قرآن و نام دیگر آن یوسف است .
-
تبدیل به احسن کردن
لغتنامه دهخدا
تبدیل به احسن کردن .[ ت َ ب ِ اَ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به چیزی بهتر بدل کردن . عوض کردن چیزی با چیز دیگری ، چنانکه در مال وقف که بخاطر رعایت وقف مال موقوفه را که در شرف خرابی یا خسران است فروخته جای نیکوتری می خرند.
-
احسن اﷲ جزاک
لغتنامه دهخدا
احسن اﷲ جزاک . [ اَ س َ نَل ْ لا هَ ُ ج َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) نیکو کناد خدای پاداش ترا : به دو سه بوسه رها کن این دل از گرم و خباک تا بمن احسانت باشد احسن اﷲ جزاک .رودکی .
-
جستوجو در متن
-
مقاصیر
لغتنامه دهخدا
مقاصیر. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقصَر و مَقصِر و مقَصَرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مقصر و مقصرة شود. || مقاصیر الطرق ؛ کرانه ٔ راهها و نواحی آنها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || ج ِ مقصوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا...
-
حذر
لغتنامه دهخدا
حذر. [ ح َ ذَ ] (ع مص ) پرهیز. (دهار). پرهیز کردن . (ناظم الأطباء) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اجتناب . ترس . (دهار). ترسیدن . (دهار) (ترجمان عادل ). بیم . توقی . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حذار. پرهیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کر...
-
اندیشه
لغتنامه دهخدا
اندیشه . [ اَ ش َ / ش ِ ] (اِمص ) فکر. (انجمن آرا) (آنندراج ) (دهار) (منتهی الارب ) (نصاب ). فکر و تدبیر و تأمل و تصور و گمان و خیال . (ناظم الاطباء). فکرة. فکری . رویة. هویس . (از منتهی الارب ). وهم . هم . (مهذب الاسماء). خیال . (انجمن آرا) (آنندرا...