کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احدام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احدام
لغتنامه دهخدا
احدام . [ اِ ] (ع مص ) احدام نار؛ برافروخته گردیدن آتش . || احدام حرّ؛ سخت شدن گرما.
-
واژههای همآوا
-
اهدام
لغتنامه دهخدا
اهدام . [ اَ] (ع اِ) ج ِ هِدم . جامه ٔ کهنه و در پی کرده یا خاص است به گلیم پشمینه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه های کهنه . (مؤید). و رجوع به هدم شود.
-
اهدام
لغتنامه دهخدا
اهدام . [ اِ ] (ع مص ) سخت آزمند گشن گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخت آزمند گشن گشتن ناقة. مهدم ، نعت است از آن . (آنندراج ). || در عبارت زیر بمعنی خراب کردن و منهدم ساختن است : بحکم مصلحت سیاست و رعایت جانب مروت ، افساد و اهدام ذات او واج...