کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتمال کلی دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تعجیز
لغتنامه دهخدا
تعجیز. [ ت َ ] (ع مص ) درنگی گردانیدن کسی را. (زوزنی ). درنگی کردن . (مجمل اللغة). بازداشتن از چیزی و بر درنگ داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تثبیط. (اقرب الموارد). || عاجز گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب المو...
-
الکترون
لغتنامه دهخدا
الکترون .[ اِ ل ِ رُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) جزئی از اتم است که واجد بار الکتریسیته ٔ منفی و مخالف بار الکتریسیته ٔ پرتون می باشد. مقدار الکتریسیته ٔ هر الکترون برابر است با: S.G.10C-10*4/8 برحسب واحد الکترو استاتیک مساوی 19-10 * 1/6 کولن است .جرم آن برا...
-
پطرس
لغتنامه دهخدا
پطرس . [ پ ِ رُ ] (اِخ ) یا بطرس یا فطرس حواری در کتاب قاموس مقدس آمده است : در زبان سریانی پطرس را کیفاس خوانند یعنی سنگ و او یکی از جمله ٔ دوازده حواری و هم یکی از آن سه نفر اصحاب خاص خداوند بود محتمل است که اهل بیت صیدا یو 1:44 و پسر یونس یا یوحنا...
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...
-
نوشاد
لغتنامه دهخدا
نوشاد. [ ن َ ] (اِخ ) نام شهری است به خوبرویان منسوب . (رشیدی ) (جهانگیری ). نام شهری است حسن خیز، و بدین سبب منسوب به خوبان شده است . (برهان قاطع) (از غیاث اللغات ). نام شهری که به کثرت خوبرویان ترک معروف و مشهور است . (انجمن آرا) (آنندراج ). شعرای ...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...
-
کمال
لغتنامه دهخدا
کمال . [ ک َ ] (ع اِمص ) تمام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم مصدر است ؛لک کماله ، ای کله . (از اقرب الموارد). تمام . تمامیت . (فرهنگ فارسی معین ). تمامیت . مقابل نقص و تمامی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کامل بودن : هم سخاوت را کمال...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...
-
لبیبی
لغتنامه دهخدا
لبیبی . [ ل َ ] (اِخ ) از شعرای معروف اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است و مسعودسعد وی را اوستاد و سیدالشعرا خوانده در قصیدتی بمطلع:بنظم و نثر گر امروز افتخار سزاست مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست آنجا که گوید و مصراعی از لبیبی تضمین کند:بد...
-
قطب
لغتنامه دهخدا
قطب . [ ق ُ ] (ع اِ)تیزی پیکان . (لسان العرب ). || مهتر و سردار قوم که مدار کار بر وی باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپهسالار. (منتهی الارب ). صاحب الجیش . (اقرب الموارد). || ستونه ٔ آهنی آسیا. (منتهی الارب ). آهنی است که بر گرد آن سنگ بالا گرد...
-
بابل
لغتنامه دهخدا
بابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین سبعه ٔعراق عرب است و در کنار فرات بر جانب شرقی واقع شده و از اقلیم سیم باشد و آنرا قینان بن انوش بن شیث علیه السلام...
-
تبریز
لغتنامه دهخدا
تبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است . (غیاث اللغات ). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران ...