کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتلام
لغتنامه دهخدا
احتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواب دیدن . بوشاسب . حُلُم . (زوزنی ). شیطانی شدن . بازی شیطانی . (ملخص اللغات حسن خطیب ). مباضعت در خواب . انزال درخواب . جنب شدن در خواب . || مطلق انزال .
-
واژههای همآوا
-
اهتلام
لغتنامه دهخدا
اهتلام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بردن کسی را. (منتهی الارب ). بردن چیزی را. (آنندراج ). بردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
گوشتاسب
لغتنامه دهخدا
گوشتاسب . (اِ) احتلام . (رشیدی ). احتلام و شیطانی شدن باشد. (برهان ). مصحف گوشاسب است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || منقارمرغان . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
گرشاسب
لغتنامه دهخدا
گرشاسب . [ گ ِ ] (اِ) احتلام . (ناظم الاطباء). و آن مصحف گوشاسب (= بوشاسپ ) است . رجوع به گوشاسب و گوشاسپ و بوشاسب و بوشاسپ شود.
-
وشن
لغتنامه دهخدا
وشن . [ وَ ش َ ] (ص ) آلوده . || (اِ) آلایش . آلودگی . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || احتلام . (ناظم الاطباء).
-
لما
لغتنامه دهخدا
لما. [ ل َ ] (اِ) دوائی است که آن را عنب الثعلب گویند. خوردن آن قطع احتلام کند. (برهان ). سگ انگور. تاج ریزی .
-
بازی شیطانی
لغتنامه دهخدا
بازی شیطانی . [ ی ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) احتلام . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
-
فراغ
لغتنامه دهخدا
فراغ . [ ف ُ ] (ع اِ)آب منی را گویند و آن آبی است که در هنگام احتلام و جماع و استمناء از مردم برآید. (برهان ). فُراغة. آب مرد و آن نطفه است . (اقرب الموارد از لسان العرب ).
-
کوشاب
لغتنامه دهخدا
کوشاب . (اِ) بر وزن و معنی دوشاب است و آن را از شیره ٔ انگور پزند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ماءالشعیر و آب جو. || آبگوشت و شیره ٔ گوشت . (ناظم الاطباء)(از اشتینگاس ). || احتلام . (ناظم الاطباء). جنابت . (از اشتینگاس ).
-
حجرالحماری
لغتنامه دهخدا
حجرالحماری . [ ح َ ج َ رُل ْ ح ِ ی ی ] (ع اِمرکب ) در حوصله ٔ خر میباشد. حاملش از احتلام ایمن بود. و اسهال باز دارد. (نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ).
-
ثلثان
لغتنامه دهخدا
ثلثان . [ ث َ ل ِ / ث َ ل َ] (ع اِ) عنب الثعلب . سگ انگور. تاجریزی . طولیدون . فنا . (اختیارات بدیعی ). غرغره کردن با آب آن ورم زبانرا نافع باشد و خوردن آن قطع احتلام کند. (برهان قاطع). رجوع به تاجریزی شود.
-
تنوم
لغتنامه دهخدا
تنوم . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) خواب دیدن یا جماع نمودن در خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). احتلام . (اقرب الموارد). || چریدن گیاه تَنّوم را. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
محتلم
لغتنامه دهخدا
محتلم . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتلام . خواب بیننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که خواب می بیند. (ناظم الاطباء). خواب دیده . (مهذب الاسماء). || آرمنده با زن در خواب . (از منتهی الارب ). کسی که در خواب جماع میکند. (ناظم الاطباء). ...