کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتشاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتشاء
لغتنامه دهخدا
احتشاء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) پر گردیدن . (منتهی الارب ). آکنده شدن . (تاج المصادر). || آکندن چیزی بچیزی . || در خود پیچیدن . (منتهی الارب ). اعتباء. || پنبه در خود گرفتن زن حایض . (منتهی الارب ).پنبه برداشتن دشتان . پنبه برگرفتن زن گاه ناپاکی .
-
جستوجو در متن
-
اعتباء
لغتنامه دهخدا
اعتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درآکندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (صراح ). احتشاء. (یادداشت مؤلف ) (ذیل اقرب الموارد).
-
محتشی
لغتنامه دهخدا
محتشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتشاء. پر و مملو و انباشته و آگنده . (ناظم الاطباء). پرشونده . (از منتهی الارب ). || پنبه در خود گیرنده . || محتشیه . (ناظم الاطباء). در خود پیچیده . (از منتهی الارب ). زنی که بالشچه بر سرین یا پستان بندد تا ک...
-
آکندن
لغتنامه دهخدا
آکندن . [ک َ دَ ] (مص ) پر کردن . انباشتن . امتلاء : نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند. رودکی .بیفکنی خورش پاک را ز بی اصلی بیاکنی به پلیدی چو ماکیان تو کژار. بهرامی .وگر ببلخ زمانی شکار چال کندبیاکند همه وادیش را ب...