کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احترام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احترام
لغتنامه دهخدا
احترام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حرمت داشتن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر). بزرگ داشتن . بزرگ داشت . پاس . توقیر. حرمت : او را به اکرام و احترام تمام به هرات آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). پدر او را از هرات بحضرت آوردند و بنظر احترام ملاحظه فرمو...
-
واژههای مشابه
-
هتک احترام
لغتنامه دهخدا
هتک احترام . [ هََ ک ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به هتک حرمت شود.
-
جستوجو در متن
-
محترماً
لغتنامه دهخدا
محترماً. [ م ُ ت َ رَ مَن ْ ] (ع ق ) با احترام . در حال احترام . رجوع به احترام و محترم شود.
-
پاسداری
لغتنامه دهخدا
پاسداری . (حامص مرکب ) پاسبانی . || رعایت . احترام . حرمت .
-
نامحترم
لغتنامه دهخدا
نامحترم . [ م ُ ت َ رَ ] (ص مرکب ) که درخور احترام گزاردن نیست . که مورد احترام و اعظام نیست . پست . سفله . ناارجمند. بی سروپا. بی ارزش . ناقابل .
-
بلند دیدن
لغتنامه دهخدا
بلند دیدن . [ ب ُ ل َ دی دَ ] (مص مرکب ) با احترام نگریستن . (ناظم الاطباء). || احترام کردن . (ناظم الاطباء). || شگفت کردن . (ناظم الاطباء). تعجب کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
عالی قدر
لغتنامه دهخدا
عالی قدر. [ ق َ ] (ص مرکب ) بلندمرتبت . والامقام . بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء).
-
عالی مقدار
لغتنامه دهخدا
عالی مقدار. [ م ِ ] (ص مرکب ) بزرگوار. از القاب احترام است که در اول نامه و پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء).
-
دیرالمغان
لغتنامه دهخدا
دیرالمغان . [ دَ رُل ْ م ُ ](اِخ ) در حمص در خرابه های تل بنی سمط واقع است که درنزد نصاری احترام بسیار دارد. (از معجم البلدان ).
-
ناحرمتی
لغتنامه دهخدا
ناحرمتی . [ ح ُ م َ ] (حامص مرکب ) در تداول ، بی حرمتی . پاس حرمت دیگران نداشتن . بی ادبی . جسارت . توهین . احترام دیگران را رعایت نکردن .
-
محترم
لغتنامه دهخدا
محترم . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) حرمت دارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسی که احترام می کند. (ناظم الاطباء).
-
محتشم
لغتنامه دهخدا
محتشم . [ م ُ ت َ ش ِ ] (ع ص ) حشمت و شکوه دارنده . || شرمنده ٔ از احترام . (ناظم الاطباء). شرم دارنده از کسی . (آنندراج ).
-
محشم
لغتنامه دهخدا
محشم . [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) حشمت دارنده . دارای حشمت و احترام و بزرگی . (ناظم الاطباء).