کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجنة
لغتنامه دهخدا
اجنة. [ اَ ج ِن ْ ن َ ] (ع اِ) ج ِ جنین .
-
اجنة
لغتنامه دهخدا
اجنة. [ اَ/اِ/اُ ن َ ] (ع اِ) تندی رُخساره . وَجنه . طرف بالای روی که بلند برآمده نهاده است .
-
واژههای همآوا
-
عجنة
لغتنامه دهخدا
عجنة. [ ع َ ج ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث عجن ، ناقه ٔ آماسیده فرج . (منتهی الارب ). || ناقه ٔ فربه بسیارگوشت . رجوع به عجن شود.
-
جستوجو در متن
-
بنوالجن
لغتنامه دهخدا
بنوالجن . [ ب َ نُل ْ ج ِن ن ] (ع اِ مرکب ) کسانی را گویند که در جرأت و جسارت و اقدام بر مهالک مانند اجنه باشند. (المرصع).
-
اطوارین
لغتنامه دهخدا
اطوارین . [ اَطْ ] (اِخ ) نام جزیره ای است در دریای محیط که اجنه در آن ساکنند. ابوالمعانی : ندارد هیچ الفت با کسی آن بدسرشت امارود با جنیان ساکن شود در کوه اطوارین .(از لسان العجم شعوری ج 1 ص 121).
-
تفیحة
لغتنامه دهخدا
تفیحة. [ ت ُ ح َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: طلسم ، یا دعای دفع اجنه و شیاطین و دیون و رجوع به همان کتاب ج 1 ص 148 شود.
-
روح الاجنه
لغتنامه دهخدا
روح الاجنه . [ حُل ْ اَ ج ِن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) در تداول قلندران ، قسمی بنگ و چرس سخت قوی ، و از «اجنه » بغلط ج ِ جن اراده شده است . نوعی از مخدرات که درویشان خورند و از بنگ و پاره ای مخدرات دیگر کنند، و اقسام بنگ جنون آرد. (یادداشت مؤلف ).
-
شهدی الکرخی
لغتنامه دهخدا
شهدی الکرخی . [ ش َ دی یُل ْ ک َ خی ی ] (اِخ ) مترجم و از مردم کرخ بوده است . مؤلف عیون الانباء درباره ٔ او نویسد که مترجم متوسطی بوده است . (عیون الانباء ج 1 ص 204). || ابن شهدی الکرخی ، مانند پدر خود است در نقل و از سریانی به عربی ترجمه مینمود و ک...
-
وجنة
لغتنامه دهخدا
وجنة. [ وَ / وِ / وُ ن َ / وَ ج َ ن َ / وَ ج ِ ن َ ] (ع اِ) و همچنین اُجنَة. رخساره یا تندی رخسار. (منتهی الارب ). و در آن پنج لغت آمده است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). افراز رخ . (مهذب الاسماء). برآمدگی از دوگونه ٔ رخسار. (اقرب الموار...
-
شاه پریان
لغتنامه دهخدا
شاه پریان . [ هَِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس و بزرگ پریها. شاه اجنه . قهرمانی که در افسانه ها و فلکلورایرانی نقش های مهم بعهده دارد و آن موجودی است افسانه ای که اصلش از آتش است و بچشم نیاید و غالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. و در ب...
-
عمار
لغتنامه دهخدا
عمار. [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِر. رجوع به عامر شود. عمره گذاران . معتمرون . (از متن اللغة). زائرین . (ناظم الاطباء). قدیم در القاب حاجیان و آنان که زیارت خانه ٔ خدا دریافته بودند، ترکیبات ذیل را می افزودند: «أقل الحاج و العمار» یا «خیرالحاج ...
-
فوری
لغتنامه دهخدا
فوری . (اِخ ) قومی است از خرخیز اندر مشرق خرخیز که با دیگر خرخیزیان نیامیزند و مردم خوارند و بی رحم و زبان ایشان دیگر خرخیزیان ندانند و چون وحش اند. (حدود العالم ). به عقیده ٔ عوام رومیان اولیه فوری ها هستند که اجنه و پریان دوزخ بودند ولی بزودی با فر...
-
جنین
لغتنامه دهخدا
جنین . [ ج َ ] (ع اِ) مرده در گور. || هر چیز پوشیده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بچه اندر شکم . (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بچه که در شکم مادر باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ، اجنة، اَجْنُن : شعر ناگفتن به از شعری که باشد...