کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجنان
لغتنامه دهخدا
اجنان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَنان . || ج ِ جَنَن .
-
اجنان
لغتنامه دهخدا
اجنان . [ اِ ] (ع مص ) جنون . || دیوانه کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر). دیوانه گردانیدن . (منتهی الارب ). || پنهان کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || پنهان شدن و پوشیدن . (منتهی الارب ). || اجنان اللیل ؛ پوشیدن شب . (منتهی الارب ). درآمدن شب . (زوزنی )...
-
جستوجو در متن
-
جنن
لغتنامه دهخدا
جنن . [ ج َ ن َ ] (ع اِ) قبر. || مرده . || کفن . ج ، اجنان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
اخنان
لغتنامه دهخدا
اخنان . [ اِ ] (ع مص ) اِجنان . دیوانه کردن : اَخَنه اﷲ؛ دیوانه کناد او را خدا.
-
دیوانه کردن
لغتنامه دهخدا
دیوانه کردن . [ ن َ /ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تباه خرد کردن . ناقص عقل ساختن . تجنین . اجنان . تخبط. (ترجمان القرآن ) : دیوانه کنی و پس گریزی هشیار نه ای مگر که مستی . خاقانی .گفتم بگوشه ای بنشینم چو عاقلان دیوانه ام کند چو پریوار بگذرد. سعدی .پیش پدر...
-
کارخانه
لغتنامه دهخدا
کارخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دکان و حانوت و پیشه گاه و جائی که در آن پیشه و صنعتی را به انجام میرسانند. (ناظم الاطباء). آنجا که عده ٔ بسیاری کارگر به یک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن . معمل . دستگاه . دستگاه ماشین . کارگاه : ن...
-
پنهان کردن
لغتنامه دهخدا
پنهان کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان ساختن . نهان کردن . نهفتن . پوشیدن . تزمیل . اخفاء. دَس ّ. تدسیة. اسرار. راز کردن . مخفی داشتن . اختفاء. کتمان . مکتوم داشتن . کتم . اکنان . (منتهی الارب ). طمر. (دهار). اجنان . تدمیس . وَدس . (تاج ا...
-
پیچیده
لغتنامه دهخدا
پیچیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) درنوشته .لوله کرده . درنوردیده . نوشته . هر چیز که پیچیده باشد. (برهان ). || ملفوف . ملتوی . ملتوی به . لوی . رجوع به لوی شود. لفیف . (دهار). مطوی : بلیف خرما پیچیده خواهمت همه تن . منجیک .آنم که ضعیف و خسته تن می آیم جان...
-
پوشیدن
لغتنامه دهخدا
پوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بر کردن . بتن کردن . در تن کردن . پوشیدن جامه ای را. ملبس شدن . در پوشیدن . بر تن کردن . بر تن راست کردن . لبس . تلبس . مکتسی شدن . اکتساء. (منتهی الارب ). رخت پوشیدن . لتب . (تاج المصادر بیهقی ). التتاب . (منتهی الارب ) : آن...
-
درآمدن
لغتنامه دهخدا
درآمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . درون شدن . درون رفتن . ورود کردن . وارد شدن . وارد گشتن . به درون شدن . فروشدن . بدرون آمدن . اندرآمدن . دخول کردن . داخل گردیدن . اِتِّلاج . اِدِّخال . (منتهی الارب ). انخراط. (دهار). اندخال . اندکام . ان...