کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجفیظاظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجفیظاظ
لغتنامه دهخدا
اجفیظاظ. [ اِ ] (ع مص ) اجفیظاظ جیفه ؛ برآماسیدن مردار. (منتهی الارب ). برآماهیدن .
-
جستوجو در متن
-
اجفئظاظ
لغتنامه دهخدا
اجفئظاظ. [ اِ ف ِءْ ] (ع مص ) رجوع به اجفیظاظ شود.
-
آماهیدن
لغتنامه دهخدا
آماهیدن . [دَ ] (مص ) آماسیدن . تورم . تهبج . ورم کردن . باد کردن . تَحدر. انتفاخ . (زوزنی ). اجدار. اسمغداد. تسخید. احدار: در قسمی از داءالفیل پای برآماهد و سخت شود.- آماهیدن پی دست چاروا ؛ انتشار.- آماهیدن جراحت ؛ بغی .- آماهیدن مرده ؛ اجفیظاظ.و ...