کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجساد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجساد
لغتنامه دهخدا
اجساد. [ اَ ] (ع اِ) (ذوات الَ ....) چهار برج قوس ، حوت ، جوزاء، سنبله ؛ یعنی چهار برج آخر هر فصل و آن را بروج مجسّده نیز گویند. (منتهی الارب ). و رجوع به ذوات الاجساد شود.
-
اجساد
لغتنامه دهخدا
اجساد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ جَسَد. بدنها. جسمها. تن ها. || در صناعت کیمیا عبارت از زر و سیم و آهن و مس و سُرب و رصاص (قلعی ) و خارصینی است و از آن رو آنها را اجساد گویند که چون آتش آنها را دریابد ثابت و مقاوم باشند، برخلاف ارواح . (مفاتیح خوارزمی ).
-
اجساد
لغتنامه دهخدا
اجساد. [ اِ ] (ع مص ) رنگ کردن بزعفران و مانند آن . || بتن ملصق گردانیدن جامه را. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
چادر اجساد
لغتنامه دهخدا
چادر اجساد. [ دَ / دُ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از عناصراربعه (آب و باد و خاک و آتش ) است . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
هفت گوهر
لغتنامه دهخدا
هفت گوهر. [ هََ گ َ / گُو هََ ] (اِ مرکب ) اجساد سبعه ، هفت فلز. زر و سیم و قلع و مس و آهن و سرب و خارصینی . (ازیادداشت مؤلف ). رجوع به هفت گوهران و اَجساد شود.
-
مومیایی کردن
لغتنامه دهخدا
مومیایی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حفظ و تحنیط اجساد مردگان دربرابر عفونت : مومیایی کردن اجساد مردگان . تصییر. مومیاکاری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مومیاکاری شود.
-
هفت گوهران
لغتنامه دهخدا
هفت گوهران . [ هََ گ َ / گُو هََ ] (اِ مرکب ) هفت گوهر. هفت فلز : این هفت گوهران گدازان راسقراط بازبست به هفت اختر. ناصرخسرو.رجوع به هفت فلز و هفت گوهر و اَجساد شود.
-
جبل الاخرم
لغتنامه دهخدا
جبل الاخرم . [ ج َ ب َ لُل ْ اَ رَ ] (اِخ ) ششمین موضع از بیست و پنج موضعی که معادن اجساد رابیه در آنها وجود دارد. رجوع به الجماهر ص 271 شود.
-
دیرالبحری
لغتنامه دهخدا
دیرالبحری . [ دِ رُل ْ ب َ ری ی ] (اِخ ) از امکنه ٔ باستانی مهم مصر، بر ساحل غربی نیل نزدیک طیوه و مقایل کرنک است . در کاوشهای 1903 تا 1906 م . معبد و مقبره ٔ منتوحوتپ سوم شاه سلسله ٔ یازدهم کشف شد. نزدیک آن معبدی است که در زمان حتشپسوت ، ملکه ٔ سلسل...
-
کیمیااثر
لغتنامه دهخدا
کیمیااثر. [ اَ ث َ ] (ص مرکب ) هر چیز که قلب ماهیت اشیاء کند مانند اکسیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). که اثری چون کیمیا دارد.که اجساد پست و ناقص را به مرتبه ٔ کمال رساند : امید که مقبول نظر کیمیااثر ارباب فضل و جحی ̍ و اصحاب علم و نهی خواهد ب...
-
نفس علیا
لغتنامه دهخدا
نفس علیا. [ ن َ س ِ ع ُ ] (اِخ ) در اصطلاح عرفا اسرافیل را گویند که صاحب صور، و فعل او نفخ ارواح است در قوالب اجساد و اعطاء حیات و قوت و حس و حرکت . (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 401 از اکسیر العارفین ص 306).
-
تناسخی
لغتنامه دهخدا
تناسخی . [ ت َ س ُ ] (ص نسبی ) آنکه معتقد است به تناسخ ارواح در اجساد چنانکه محتویات کتابی را نسخه کنند در کتابی دیگر. (مفاتیح ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه به عود روح پس از مرگ در جسد دیگر معتقد است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تناسخ ...
-
ذوجسدین
لغتنامه دهخدا
ذوجسدین . [ ج َ س َ دَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) در اصطلاح کیمیائیان قدیم ، هر جسد (جسم ) که مرکب باشد از دو جسد از اجساد اربعة یعنی خاک وآب و باد و آتش . هر جسم مرکب از دو عنصر از عناصر اربعة. || (اِخ ) ستاره ٔ عطارد، از آنروی که خانه ٔ او جوز است که ...