کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجذار
لغتنامه دهخدا
اجذار. [ اِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن .
-
واژههای همآوا
-
اجزار
لغتنامه دهخدا
اجزار. [ اِ ] (ع مص ) اجزارِ شیخ ؛ بوقت مردن رسیدن پیر. || اِجزارِ بعیر؛ هنگام آن آمدن که اشتر را بکشند. || اِجزارِ نخل ؛ بوقت باز کردن خرما رسیدن خُرمابُن . (منتهی الارب ). هنگام بریدن خرما بودن . (تاج المصادر). || اِجزارِ شاة؛گوسفند دادن بکسی تا ذب...
-
جستوجو در متن
-
اجذٔرار
لغتنامه دهخدا
اجذٔرار. [ اِ ذِءْ ] (ع مص ) آماده ٔ خصومت و دشنام گردیدن . || روئیدن و دراز شدن گیاه : اجذأرّ النبات . (منتهی الارب ).
-
از بن
لغتنامه دهخدا
از بن . [ اَ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ، ق مرکب ) از بیخ . ازریشه . از اصل . || اصلاً. هیچ : از آن رنگ و آن بازوی و فر و چهرفرومانده بد دختر از وی بمهرهمی دید کش فر و برز شهی است ولیکن ندانستش از بن که کیست . اسدی .- از بن برآوردن نهال ؛ از بیخ برکندن ...
-
برکندن
لغتنامه دهخدا
برکندن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن . جدا کردن از زمین . قلع کردن . قلع. اقتلاع . (تاج المصادر بیهقی ). قلع و قمع کردن . از جا درآوردن . از بیخ برآوردن . (آنندراج ). استیصال . (یادداشت مؤلف ). نزع . انتزاع : شمشیر تو شیر اوژند پرتاب تو پیل افکند...