کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجتناب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجتناب
لغتنامه دهخدا
اجتناب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتراز. پرهیز. پرهیز کردن . پرهیزیدن . دور شدن . (منتهی الارب ). دوری جستن . تجنب . تجانب . دوری . کناره کردن . گریختن از : مانا جناب بستی با منعمان دهرزین روی باشد از همگان اجتناب تو. مسعودسعد.حامد او تقوی و زهد در دنیا و...
-
جستوجو در متن
-
دوری جستن
لغتنامه دهخدا
دوری جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . دوری گزیدن . دوری خواستن . اجتناب ورزیدن . اجتناب . احتراز. تحرز. تجنب . (یادداشت مؤلف ). استبعاد. (تاج المصادر بیهقی ).
-
لقمه پرهیزی
لغتنامه دهخدا
لقمه پرهیزی . [ ل ُ م َ / م ِ پ َ ] (حامص مرکب ) احتیاط در لقمه کردن از حلال و حرام .اجتناب از مال حرام . اجتناب از محرمات : مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی چرا ملامت رند شرابخواره کنم .حافظ.
-
سیغود
لغتنامه دهخدا
سیغود. [ س َ / س ِ ] (اِ) تواضع و آن اظهار خوف و اجتناب از عجب و تکبر باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
متجانب
لغتنامه دهخدا
متجانب . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) دورشونده . (آنندراج ). کسی که پرهیز می کند. و اجتناب می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجانب شود.
-
پرهیزکرده
لغتنامه دهخدا
پرهیزکرده . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اجتناب کرده . دوری کرده . حذرکرده .
-
تعنز
لغتنامه دهخدا
تعنز. [ ت َ ع َن ْ ن ُ ] (ع مص ) اجتناب از مردم و دوری گزیدن از آنان . (از اقرب الموارد).
-
دوری کردن
لغتنامه دهخدا
دوری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوری نمودن . حذر کردن و نفرت نمودن . (ناظم الاطباء). اجتناب ورزیدن . دوری گزیدن . اجتناب . تجنب . مجانبت . (یادداشت مؤلف ) : کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او دشمن شود گردون گردا. عسجدی .زبان گر به گرمی صبوری کندز دور...
-
محترز
لغتنامه دهخدا
محترز. [ م ُ ت َ رَ ](ع ص ) نعت مفعولی از احتراز. رجوع به احتراز شود.- بلای محترز ؛ بلای اجتناب پذیر : عاقل آن باشد که عبرت گیرد ازمرگ یاران و بلای محترز. مولوی .- نامحترز ؛ اجتناب ناپذیر. گزیرناپذیر : پس به دندان بی گناهان را مگزفکر کن از ضربت نامحت...
-
مرمود
لغتنامه دهخدا
مرمود. [ م َ ] (ع ص ) مأخوذ از «رمد» عربی که بجای «ارمد» به کار رفته است : مهر رخشا لیک از او مرمود جوید اجتناب .قاآنی .
-
احوط
لغتنامه دهخدا
احوط. [ اَ وَ ] (ع ن تف ) باحتیاطتر. باحتیاط نزدیکتر. ادخل در احتیاط: احوط اجتناب است . (حاشیه ٔ رساله های عملیه ). || نیکوتر.بهتر. || فروگیرنده تر. گردفروگیرنده تر.
-
گریز و پرهیز
لغتنامه دهخدا
گریز و پرهیز. [ گ ُ زُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اجتناب . پرهیز. از محرمات گریز و پرهیز داشتن یا نداشتن . و در تداول محلی خراسان گریز یا «گروز» رو گرفتن زن است .
-
عدالت
لغتنامه دهخدا
عدالت . [ ع َ / ع ِ ل َ ] (ع مص ) عدالة. دادگری کردن .عدالت کردن . جرجانی گوید: عدالت در لغت استقامت باشد و در شریعت عبارت از استقامت بر طریق حق است به اجتناب از آنچه محظور است در دین . (تعریفات جرجانی ).
-
توقی جستن
لغتنامه دهخدا
توقی جستن . [ ت َ وَق ْ قی ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) دوری جستن . اجتناب کردن . حذر کردن : و از غائله ٔ فتن به خشوع و خضوع توقی جست . (جهانگشای جوینی ).