کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجاره ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اجارة
لغتنامه دهخدا
اجارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) رجوع به اجاره شود.
-
اجاره بندی
لغتنامه دهخدا
اجاره بندی . [ اِ رَ / رِ ب َ ] (حامص مرکب ) تعیین اجاره ٔ یک یا چند مستغل .
-
اجاره دار
لغتنامه دهخدا
اجاره دار. [ اِ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مستأجر.
-
اجاره داری
لغتنامه دهخدا
اجاره داری . [ اِ رَ/ رِ دا ] (حامص مرکب ) استیجار.
-
اجاره نامچه
لغتنامه دهخدا
اجاره نامچه . [ اِ رَ / رِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) صک و چک و سند و قباله ٔ اجاره ٔ ملکی یا کالائی . اجاره نامه .
-
اجاره نامه
لغتنامه دهخدا
اجاره نامه . [ اِ رَ / رِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) اجاره نامچه .
-
اجاره نشین
لغتنامه دهخدا
اجاره نشین . [ اِ رَ / رِ ن ِ ] (نف مرکب ) مستأجر.- امثال :اجاره نشین خوش نشین است ؛ یعنی مستأجر هر جا را که نپسندد به آسانی تواند ترک کردن وجای دیگر اجاره کردن .
-
اجاره نشینی
لغتنامه دهخدا
اجاره نشینی . [ اِ رَ / رِ ن ِ ] (حامص مرکب ) مستأجر بودن .
-
جستوجو در متن
-
کرایه ای
لغتنامه دهخدا
کرایه ای . [ ک ِ ی َ/ ی ِ ] (ص نسبی ) اجاره ای . بمزد. (یادداشت مؤلف ).
-
مأجر
لغتنامه دهخدا
مأجر. [ م َءْ ج َ ] (ع اِ) آنچه که اجاره شود. مکان اجاره ای . ج ، مآجر. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به مآجر شود.
-
جفتلک
لغتنامه دهخدا
جفتلک . [ ج ِ ل ِ ] (ترکی ، اِ) قلعه ای که دربست باشد در یکجا به اجاره دهند. || قلعه یا ساختمانی که دامها را در آن پرورند. (دزی ).
-
قفیز طحان
لغتنامه دهخدا
قفیز طحان . [ ق َ زِ طَح ْ حا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در شرع نام اجاره ای است مخصوص ، و آن عبارت است از آنکه مردی کسی را یا آسیایی راو یا گاوی را اجاره کند برای آنکه گندم او را آرد کنند، بعبارة اخری نتیجه اجاره کردن آسیا باشد در مقابل پاره ای از آ...
-
مبله
لغتنامه دهخدا
مبله . [ م ُ ل ِ ] (فرانسوی ، ص ) اطاق یا خانه ای که دارای مبل و اثاث زندگی باشد. (از لاروس ): این آپارتمان مبله اجاره داده خواهد شد. و رجوع به مبل شود.
-
مآجر
لغتنامه دهخدا
مآجر. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأجَر. مکانهای اجاره ای . (فرهنگ فارسی معین ) : و بعضی گفته اند که آن همچنان است که ما را مباح کرده اند از مناکح و مآجر در حال غیبت امام . (ترجمه ٔ النهایه ٔ طوسی ج 1 ص 134).