کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثمان
لغتنامه دهخدا
اثمان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثُمن و ثَمَن و ثمین . (منتهی الارب ).
-
اثمان
لغتنامه دهخدا
اثمان . [ اِ ] (ع مص ) هشت شدن . (تاج المصادر). هشت عدد گردیدن : اثمن القوم . (منتهی الارب ). || خداوند شتران ثَمِن شدن ، یعنی آنکه در هشت روز یک نوبت آب یابند: اثمن الرجل . (منتهی الارب ). || هشتم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر). || بهاکردن متاع : اث...
-
واژههای همآوا
-
عسمان
لغتنامه دهخدا
عسمان . [ ع َ س َ ] (ع مص ) یورتمه رفتن ستور. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
عسمان
لغتنامه دهخدا
عسمان . [ ع َ س َ ](ع اِمص ) «خَبَب » ستور که نوعی از دویدن است . (منتهی الارب ). خبب ستور و یورتمه ٔ ستور. (ناظم الاطباء).
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (110 - 197 هَ . ق .) ابن سعیدبن عدی المصری . از قراء بزرگ بود. وی را «ورش » لقب دادند. اصل او از قیروان و مولد و وفاتش به مصر بود. (از اعلام زرکلی ).
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (1180 - 1242 هَ. ق .) ابن سند النجدی الوائلی . معروف به ابن سند البصری ملقب به بدرالدین . مورخ ، ادیب و از نوابغ متأخران است . اصلش از عرب عنیزه بود. به نجد متولد و به بصره ساکن شد و به بغداد درگذشت . از کتب اوست : الغررفی وجو...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (567 - 595 هَ . ق .) ابن صلاح الدین یوسف بن ایوب معروف به الملک العزیز. از ملوک ایوبیة مصر بود. از جانب پدر نیابت مصر یافت . به سال 589 پس از مرگ پدر مستقل گشت و بر آن شد که دمشق را از دست برادر خود افضل بیرون سازد ونتوانست . س...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن ابی العاص بن بشربن عبد دهمان از ثقیف صحابی و از مردم طائف بود در وفد ثقیف اسلام آورد. رسول (ص ) او را عمل طائف داد. عبد عمر بدان سمت بود تا عمر وی را عامل بحرین ساخت و سپس معزول شده به بصره سکونت جست تاسال 51 هَ . ق . در آن...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن سعیدبن عثمان معروف به ابن قائد. فقیه و از افاضل نجدیین بود و به سال 1097 هَ . ق . به قاهره درگذشت . او راست : هدایة الراغب فی شر عمدة المطالب در فقه حنبلی ، حواشی علی منتهی الارادات ، در فقه . رسالة فی الرضاع ، نجاةا...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن جنی الموصلی مکنی به ابوالفتح و ملقب به ابن جنی . رجوع به الاعلام زرکلی و روضات الجنات ص 466 و نیز ابن جنی شود.
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبیداﷲبن عمربن الخطاب از اشراف و از کسانی بود که به اندلس رفت و به طلیطلة اقامت گزید چون عبدالرحمن الاموی بر اندلس تسلط یافت عثمان با جماعتی از پذیرفتن او خودداری کرد وعبدالرحمن با آنان نبرد کرد و در نتیجه عثمان گرفت...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن حنیف بن وهب الانصاری الاوسی . صحابی است . در جنگ احد و جنگ های پس از آن شرکت کرد. از جانب عمر ولایت سواد و بصره را یافت و هنگامی که فتنه ٔ جمل برخاست یاران عایشه وی را بر ضد علی خواندند و او نپذیرفت پس موی ریش و ابرو و سر و...
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن حیان بن معبد المری . ولیدبه سال 93 هَ . ق . وی را برکنار ساخت و به سال 103 عهده دار جنگهای تابستانی شد. به سال 104 با قیصر نبرد کرد و در حدود سال 105 درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
عثمان
لغتنامه دهخدا
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن ربیعة الاندلسی ، ادیب بود. او راست : طبقات الشعراء بالاندلس . وی در حدود سال 310 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).