کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثافی
لغتنامه دهخدا
اثافی . [ اَ/اَ فی ی ] (اِخ ) سه پشته در حدود خوارزم ، در جهت مرو و بخارا. (الجماهر بیرونی ).
-
اثافی
لغتنامه دهخدا
اثافی . [ اَ/اَفی ی ] (ع اِ) ج ِ اُثفیّه و اِثفیّه ، بمعنی پایه ٔ دیگدان . سه پایه . || دیگدان . اجاق .- ثالثةالاثافی ؛ سیم پایه ٔ دیگپایه که بر بلندی طبیعی از زمین نهند و آن پاره ٔ سنگ پیوسته به تل ّ و پشته است که در پهلوی آن دو سنگ دیگر نهاده و دی...
-
جستوجو در متن
-
اثفیة
لغتنامه دهخدا
اثفیة. [ اِ/اُ فی ی َ ] (ع اِ) دیگپایه . دیگپایه ٔ سنگین . یک پایه از سه پایه ٔ دیگدان . (غیاث ). سنگی که دیگ بر آن نهند. || جماعت مردم . || عدد بسیار. (منتهی الارب ). ج ، اَثافی ، اَثافی ّ.
-
رأس القدر
لغتنامه دهخدا
رأس القدر. [رَءْ سُل ْ ق ِ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) اثافی ، نام چند ستاره است مقابل رأس القدر. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
روائم
لغتنامه دهخدا
روائم . [ رَ ءِ ] (ع اِ) دیگپایه ها. (منتهی الارب ). سنگهایی که دیگ بر آنها قرار داده می شود. اَثافی . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
-
اثاثی
لغتنامه دهخدا
اثاثی . [ اَ ثی ی ] (اِخ ) نامی از نامهای اسبان و از جمله نام اسب پسران حارث بن مالک بن عمرو که ایشان را حبطات گفتندی . || (ع اِ) دیگدان . اثافی ّ.
-
شلیاق
لغتنامه دهخدا
شلیاق . [ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صورت کواکب چنگ رومی . (ناظم الاطباء). دیگ پایه . سلحفاة. اثافی . یکی از صور فلکیه میان الدجاجة والجاثی علی رکبتیه است و روشن ترین صورت آن نسر واقعاست و به صورت لورا [ چنگ رومی ] یا کرکسی بالها فراهم آورده توهم شده است ...
-
اثیفیه
لغتنامه دهخدا
اثیفیه . [ اُ ث َ فی َ ] (اِخ ) قریه ای است ازآن بنی کلیب بن یربوع دروشم از اراضی یمامه ، اولاد جریر شاعر خطفی را. و محمدبن ادریس گفته است که این محل به اثافی قدر شبیه است . (معجم البلدان ). || بقول نصرحصنی است از منازل تمیم . (معجم البلدان ) (مراصد)...
-
ثالثةالاثافی
لغتنامه دهخدا
ثالثةالاثافی .[ ل ِ ث َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) سنگ پاره ٔ پیوسته به کوه (یعنی جای مرتفع) که دو سنگ پاره ٔ دیگر در جنب آن گذاشته دیگ بر آن نهند. || مردی که آتش فتنه از او خیزد. اصل فتنه . ریشه ٔ فساد. یقال : هو ثالثةالأثافی ، فیمن یَتَّقِدُ منه نار ...
-
دیگدان
لغتنامه دهخدا
دیگدان . (اِ مرکب ) دیگپایه . ظرف دیگ . (غذا).مانند گلابدان که ظرف گلاب است . (از آنندراج ذیل دیگپایه ). سه پایه . اثافی . سه لنگه . سفع: منصب ؛ دیگدان آهنی . (منتهی الارب ). معرب آن دقدان در دیقان ؛ ای اثافی القدر. (یادداشت مؤلف ). دخس . پنهان شدن ...
-
اراب
لغتنامه دهخدا
اراب . [ اِ ] (اِخ ) از آبهای بادیه است . و یوم اراب از ایام عربست که در آن هذیل بن هبیرة الاکبر التغلبی با بنی ریاح بن یربوع حرب کرد و زنان ایشان را برده گرفت و چارپایان ایشان ببرد. مساوربن هند گوید:و جلبته من أهل ابضة طائعاًحتی تحکم فیه أهل اراب ...
-
دیگپایه
لغتنامه دهخدا
دیگپایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) سه پایه ٔ آهنین که دیگ بر آن نهند و در زیر آن آتش کنند تا پخته شود و آن را دیگدان یعنی ظرف دیگ مانند گلاب دان که ظرف گلاب است گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ). دیگدان آهنی . (شرفنامه ). دیگپای و سه پایه ٔ آهنین . (ن...
-
صور فلکی
لغتنامه دهخدا
صور فلکی . [ ص ُ وَ رِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا چیز دیگر داده اند که بیش و کم آن مجموعه بدان حیوان یا شی ٔ شبیه تواند بود. و نزد قدما صور مزبور چهل و هشت بود...