کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتومبیل را پارک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اتومبیل رو
لغتنامه دهخدا
اتومبیل رو. [ اُ ت ُ م ُ رَ / رُو ] (ص مرکب ) جاده هائی که قابل گذشتن اتومبیل است .
-
جستوجو در متن
-
پارک
لغتنامه دهخدا
پارک . (فرانسوی ، اِ) باغ وسیع پردرخت که گردش و شکار و جز آن را بکار است : پارک مخبرالدوله . پارک اتابک . پارک امین الدوله .
-
میخ کوب کردن
لغتنامه دهخدا
میخ کوب کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) میخ کردن . میخ کوفتن به جایی . توتید. به میخ دوختن . میخ زدن . با میخ استوار کردن . (از یادداشت مؤلف ). سر قوطی یا جعبه ای را با میخ استوار کردن : قوطیها تراشیده پرعسل کرده است و سر آنها را میخکوب کرده و مهر نمود...
-
ابطان
لغتنامه دهخدا
ابطان . [ اِ ] (ع مص ) جامه را آستر کردن . جامه را بطانه کردن .زیره دادن جامه ای را. || تنگ برکشیدن ستور را. || شمشیر زیر کش گرفتن . || از خواص خود کردن . صاحب سرّ خود گردانیدن . درونی وخاصه کردن . محرم کردن کسی را. بخاصه کردن کسی را.
-
غرق کردن
لغتنامه دهخدا
غرق کردن . [ غ ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلوت کردن جایی را. قرق کردن : حرم (زیارتگاه ) را غرق کردن . شکارگاه را غرق کردن . رجوع به غرق و قرق شود.
-
دک کردن
لغتنامه دهخدا
دک کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، دور کردن کسی را به تدبیر. کاری کردن که از آنجا برود. بیرون کردن کسی را که وجودش مخل مقصود است با زرنگی . اخراج کردن به فن . به حیله بیرون کردن . او را به بهانه ای بیرون فرستادن . او را با زرنگی یا زور از ...
-
تاخت زدن
لغتنامه دهخدا
تاخت زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مبادله کردن جنسی با جنسی . عوض کردن و تبدیل کردن . بدل کردن . عوض کردن چیزی را با چیزی ، و بیشتر در کتاب متداول است .کتابی را با کتابی معاوضه کردن . مبادله کردن کتابها: یک جلد قاموس را با جوهری تاخت زدن و سرانه اش را گ...
-
داغان کردن
لغتنامه دهخدا
داغان کردن . [ ک َدَ ] (مص مرکب ) متلاشی کردن . از هم پاشیدن . از هم فروریختن و از هم فروپاشیدن چیزی را. || پراکندن . متفرق کردن چیزی را. پراکنده ساختن چیزی را.
-
اتبال
لغتنامه دهخدا
اتبال . [ اِ ] (ع مص ) تباه کردن دل بدوستی . (مجمل اللغه ). تباه کردن دوستی و بیمار کردن آن دل کسی را. (منتهی الارب ). فانی و فاسد کردن دوستی کسی را. || بردن خرد. || دشمن داشتن . || تباه کردن زمانه کسی را. (منتهی الارب ). نیست کردن روزگار چیزی را. (ت...
-
ضبع
لغتنامه دهخدا
ضبع. [ ض َ ] (ع مص ) دست دراز کردن برای زدن . (منتهی الارب ). || راه به دو بخش کردن و بخشی از آن بکسی دیگر دادن . (منتخب اللغات ). راه را تقسیم کردن برای کسی . (منتهی الارب ). || جور کردن . (منتخب اللغات ). جور کردن و ظلم کردن . (منتهی الارب ). || دس...
-
نده
لغتنامه دهخدا
نده . [ ن َدْه ْ ] (ع مص ) زجر کردن و راندن شتران را به بانگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راندن و دور کردن شتر را. (ناظم الاطباء). || زجر کردن و طرد و رد کردن کسی را با بانگ . (از اقرب الموارد). || به یک بار راندن شتران را یا راندن و فراهم آوردن شترا...
-
سقایت کردن
لغتنامه دهخدا
سقایت کردن . [ س ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آب دادن کسی را. سیراب کردن کسی را.
-
جاخالی کردن
لغتنامه دهخدا
جاخالی کردن . [ ک َ دَ] (مص مرکب ) خود را کنار کشیدن . خود را جمع کردن .
-
قرق کردن
لغتنامه دهخدا
قرق کردن . [ ق ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . قدغن کردن . بازداشتن از آمدن و دخول و خروج . (ناظم الاطباء).- قرق کردن جایی را ؛ قدغن کردن آنجا را. منع کردن مردم را از رفت وآمد در آنجا.رجوع به قُرُق شود.