کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتفاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتفاق
لغتنامه دهخدا
اتفاق . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) با هم یکی شدن . یکی گشتن . || هم پشتی کردن . متفق شدن . || سازواری کردن . با یکدیگر موافقت کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). با هم نزدیک گشتن . موافقت . وفاق . همدستی . همکاری . اتحاد. سازواری . توافق . (زوزنی ). مقابل اختل...
-
واژههای مشابه
-
هم اتفاق
لغتنامه دهخدا
هم اتفاق . [ هََ اِت ْ ت ِ ] (ص مرکب ) متفق . هم عهد. هم پیمان . (یادداشت مؤلف ) : پرویز هم از پدر بگریخت و به آذربایجان رفت و با مرزبانان آنجا هم اتفاق شد. (ابن بلخی ). با ملوک طوایف هم اتفاق و هم عهد شد. (ابن بلخی ).
-
بخت و اتفاق
لغتنامه دهخدا
بخت و اتفاق . [ ب َ ت ُ اِت ْ ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شانسی . اتفاقی . || منفعت کثیر حاصل شدن بکسی بلاوجه و بی سعی و تلاش چنانچه مال یافتن کسی در زمین یا در اثنای چاه کندیدن ، و فرق در میان بخت و اتفاق آنکه بخت خاص است و اتفاق عام ، اگر یافتن م...
-
واژههای همآوا
-
اطفاق
لغتنامه دهخدا
اطفاق . [ اِ ] (ع مص ) به مراد رسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطفاق خدا کسی را به مرادش ؛ ظفرمند کردن وی را. پیروز کردن او را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تطابق
لغتنامه دهخدا
تطابق . [ ت َ ب ُ ](ع مص ) اتفاق کردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ائتلاف و اتفاق و تساوی . (اقرب الموارد). مطابقه و موافقت و اتفاق و اتحاد و یک جهتی و برابری و یکسانی و مشابهت و پیوستگی . (ناظم الاطباء).
-
اتفاقات
لغتنامه دهخدا
اتفاقات . [ اِت ْ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اتفاق .
-
علی الاتفاق
لغتنامه دهخدا
علی الاتفاق . [ ع َ لَل ْ اِت ْ ت ِ ] (ع ق مرکب ) اتفاقاً. تصادفاً. بطور اتفاقی . اتفاق را. از اتفاق . برحسب تصادف . || متفقاً. متحداً.
-
نادرالوقوع
لغتنامه دهخدا
نادرالوقوع . [ دِ رُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) هر چیزی که کمتر اتفاق می افتد. (ناظم الاطباء).
-
ناآمدنی
لغتنامه دهخدا
ناآمدنی . [ م َ دَ] (ص لیاقت ) نیامدنی . که نخواهد آمد. که آمدنی نیست . || واقعنشدنی . که اتفاق نخواهد افتاد.
-
بخچریدن
لغتنامه دهخدا
بخچریدن . [ ب َ چ ِ دَ ] (مص ) با هم اتفاق کردن . (ناظم الاطباء).
-
غلز
لغتنامه دهخدا
غلز. [ غ ُ ] (اِخ ) جایی است در دیار غطفان که به قولی وقعه ٔ حصین بن حمام مری در آنجا اتفاق افتاد. (از معجم البلدان ).
-
واقع گردیدن
لغتنامه دهخدا
واقع گردیدن . [ ق ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) واقع شدن . اتفاق افتادن . روی دادن . واقع گشتن . رجوع به واقع شدن شود.