کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اترجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اترجه
لغتنامه دهخدا
اترجه . [ اُ رُج ْ ج َ ] (معرب ، اِ) واحد اترج . || (اِخ ) نام جایگاهی . (مهذب الأسماء).
-
جستوجو در متن
-
ذلفاء
لغتنامه دهخدا
ذلفاء. [ ذَ ] (اِخ ) جاریة ابن طرخان . مرزبانی در الموشح گوید: اخبرنی محمدبن یحیی قال یروی ان ّ العباس بن الاحنف دخل علی الذلفاء جاریة ابن طرخان فقال اجیزی هذا البیت :اهدی له احبابه اُترُجّه فبکی و اشفق من عیافة زاجرفقالت :خاف التلوّن اِذْ اَتَته لان...
-
اترج
لغتنامه دهخدا
اترج . [ اُ رُج ج ] (معرب ، اِ) ج ِ اُتْرُجَّه (معرب از فارسی ترنج ). مَتک . (زمخشری ). زرین درخت . (ریاض الأدویه ). باتو. اُترُنجه . تُرنج . (زمخشری ). و فی شرح الفصیح للمرزوقی : الأترج فارسی معرب . (المزهر). تفاح مائی . (برهان ). بعض لغت نامه نوی...
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن َش ْ وَ ] (ع اِ) مستی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مستی یا آغاز سکر. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) . مقابل هشیاری . (آنندراج ) (برهان قاطع). || بوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رایحه . (المن...