کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابؤز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابؤز
لغتنامه دهخدا
ابؤز. [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ بازی به معنی باز، مثل بوازی و بُزاة و بوز و بیزان .
-
واژههای مشابه
-
ابوز
لغتنامه دهخدا
ابوز. [ اَ ] (ع ص ) دونده ٔ برجهنده از آهو و جز آن . آنکه برجهد گاه دویدن یا بردود و روی نگرداند: ظبی ابوز. ظبیة ابوز. اَبز. ابّاز. || نجیبة ابوز؛ ماده شتری که صبر کند به صبر عجیب . (منتهی الارب ). ماده شتری شکیبا به شکیبی شگفت .
-
ابوز
لغتنامه دهخدا
ابوز. [ اُ ] (ع مص ) اَبز. دویدن و برجستن . جستن در دویدن . جستن آهو در دویدن . برجستن آهوبره در دویدن . برجستن گاه دویدن : ابز الظبی اُبوزاً. || بغارت بردن .
-
جستوجو در متن
-
اباز
لغتنامه دهخدا
اباز. [ اَب ْ با ] (ع ص ) آهوی جهنده در دویدن و آنکه در دویدن روی بطرفی نگرداند. ابوز.
-
بزاة
لغتنامه دهخدا
بزاة. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بازی . (ناظم الاطباء). ج ِ باز و بازی ، بمعنی طائر شکاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بوازی . ابؤز. بؤوز. (منتهی الارب ) : و لاتعدو الذئاب علی نعاج و لاتهوی البزاة الی حمام . ؟ (از سندبادنامه ص 35).و لهم [ لأهل سیلا ] بزاة...
-
بازی
لغتنامه دهخدا
بازی . [ ] (معرب ، اِ) معرب باز، مرغ شکاری معروف باشد. (ناظم الاطباء). در عربی باز را گویند که طائر شکاری است . (غیاث اللغات ). مرغی است شکاری . ج ، بُزاة و اَبؤُز و بَؤُوْز [ ب َ ءُ وْ ] و بیزان . (منتهی الارب ). و قلقشندی در ذیل عنوان قسم دوم از ...