کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوهلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عمیر
لغتنامه دهخدا
عمیر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن تمیم . رجوع به ابوهلال شود.
-
عمیر
لغتنامه دهخدا
عمیر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن یریم . رجوع به ابوهلال شود.
-
کوفل
لغتنامه دهخدا
کوفل . [ ف َ ] (اِ) ابوهلال آرد: گویند قفل ، فارسی معرب است و اصل آن کوفل است . و به عقیده ٔ ما قفل عربی است از «قفل الشی » اذا یبس . (از المعرب جوالیقی ص 276).
-
عسکری
لغتنامه دهخدا
عسکری . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن مهران عسکری ، مکنی به ابوهلال . از فضلای قرن چهارم هجری . رجوع به ابوهلال عسکری و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی ج 2 ص 211، خزانةالادب بغدادی ج 1 ص 112، معجم البلدان ج 6 ص 177، دمیةالقصر، ارشاد الا...
-
یبان
لغتنامه دهخدا
یبان . [ ی َ ] (اِ) بیابان . (آنندراج ). بیابان و دشت و ویرانه . (ناظم الاطباء). || آدم صحرایی و بیابانی . (آنندراج ). || جوالیقی ذیل خباء از موی و پشم مینویسد ابوهلال گفته در فارسی یبان است که معرب شده است و سپس گفته اند خباء. رجوع به المعرب ص 134 س...
-
حمید
لغتنامه دهخدا
حمید. [ ح َ ] (اِخ ) ابن هلال العدوی ، مکنی به ابی نصر. از علما و فقهاء بود. موسی بن اسماعیل گوید.از ابوهلال شنیدم که میگفت از قتاده شنیدم در مردم مصر از حمید داناتر نبود. وی در حکومت خالدبن عبداﷲ بر عراق وفات یافت . رجوع به صفةالصفوة ج 3 ص 184 شود.
-
طفاوی
لغتنامه دهخدا
طفاوی . [ طُ وی ی ] (اِخ ) ابوالمهلب هدیم بن عثمان بن عیسی بن هدیم بن عتیق طفاوی . از مردم بصره بوده است . اواز بندام بن مسکین و عبادةبن زادان و ابوهلال راسی و حمادبن سلمة و قاسم بن فضل حدانی و عبدالعزیزبن مسلم روایت دارد و ابوزرعه و ابوحاتم رازیان و...
-
حسن عسکری
لغتنامه دهخدا
حسن عسکری . [ ح َ س َ ن ِ ع َ ک َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سهل بن سعیدبن یحیی بن مهران بغدادی ، مکنی به ابوهلال عسکری ازعسکر مکرم اهواز. متوفی پس از 395 هَ . ق . و 1005 م . او راست : «اعلام المعانی » و دیوان شعر و پانزده کتاب دیگر که در هدیةالعارفین (ج 1...
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ النمری . مکنی به ابوعبیده از ثقات محدثین بصره . او بعد از سده ٔ دوم هجری به اصفهان آمده است و از محدثین بصره چون مبارک بن فضاله و عثمان بن مطر و عیسی بن میمون و ابوهلال و سلام بن المنذر و قاسم بن الفضل الکتانی و عبدال...
-
خباء
لغتنامه دهخدا
خباء. [ خ َ ] (ع اِ) داغی است که بر موضع پوشیده ای از ماده شتر نجیب زنند. ج ، اخبئة. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || خرگاهی که از موی یا پشم سازند و دارای دو یا سه ستون باشد . ج ، اخبئة و اخبیة . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ت...
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابن بکیر المحاربی کوفی ، مکنی به ابوهلال . از روات علم و مصنفین کتب و از شعراست و تا سال 190 هَ . ق . میزیسته واز کتب او کتاب السمر، کتاب الحراب و اللصوص و کتاب اخبارالجن است . (ابن الندیم ). زرکلی گوید: لقیطبن بکیربن النضربن سعی...
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (ع اِ) (از «وزن ») ترازو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ترازو. ج ، موازین . (مهذب الاسماء). آلتی که با آن وزن اشیا بسنجند. اصل آن مِوْزان بوده . واو به سبب وجود کسره ٔ ماقبل به یاء بدل شده است . (یادداشت مؤلف ). چیزی است ک...
-
کوس
لغتنامه دهخدا
کوس . (اِ) به معنی فروکوفتن باشد. (برهان ) (آنندراج ). فروکوفتگی . (ناظم الاطباء). فروکوفتن . (فرهنگ فارسی معین ). در مازندرانی «کوس » به معنی زور دادن کسی است به جلو. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || آن است که دو کس فراهم زنند و دوش به دوش به قوت بهم ...
-
سیوطی
لغتنامه دهخدا
سیوطی . [ س ُ ] (اِخ ) (849 - 911 هَ . ق .) عبدالرحمن ابی بکر ملقب به جلال الدین ، ادیب ، حافظ، مورخ ، و از اجله ٔ علمای اسلامی است . بسال 849 هَ . ق . در قاهره متولد شد و در آنجا نشو و نما یافت و به تحصیل پرداخت و در هیأت ، تفسیر، حدیث ، فقه ، نحو،...
-
صاحب الزنج
لغتنامه دهخدا
صاحب الزنج . [ ح ِ بُزْ زَ ](اِخ ) ابن اثیر در حوادث سال 255 هَ . ق . گوید: به شوال این سال در فرات بصره مردی خروج کرد و خود را علی بن محمدبن احمدبن عیسی بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب خواند و زنگیان را که در سباخ بودند فراهم ساخت و از دجله ...