کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابون
لغتنامه دهخدا
ابون . [ اَ ] (اِ) راسن . زنجبیل شامی .
-
ابون
لغتنامه دهخدا
ابون . [ اَ ] (اِخ ) (دیر...) یا دیر انبون . دیریست در جزیره و نزدیک آن گوری کلان و گویند قبر نوح نبی است .
-
ابون
لغتنامه دهخدا
ابون . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَب . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
دیر ابون
لغتنامه دهخدا
دیر ابون . [ دَ رِاَب ْ بو ] (اِخ ) ضبط درست آن ابیون است . واقع در قردی میان جزیره ٔ ابن عمر و قریه ٔ ثمانین نزدیک باسورین دیر مقدسی است که راهبان بسیاری در آن بسر برند و گویند که قبر نوح در آنجا است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
اب
لغتنامه دهخدا
اب . [ اَ ] (ع اِ) پدر. باب . والد. بابا : رزبان گفت که این مخرقه باور نکنم تا به تیغ حنفی گردن هر یک نزنم تا شکمْشان ندرم تا سرشان برنکنم تا بخونْشان نشود مُعْصَفَری پیرهنم تا فراوان نشود تجربت جان وتنم کاین خشوکان را جز شمس و قمر نیست ابی . منوچهری...