کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوصخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) الهذلی . یکی از شعرای عرب است .
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) حشرج بن عبداﷲ. محدّث است .
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) حمیدبن زیاد خراط. از روات حدیث است .
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) صاحب العباء. او از ابی سعید المقبری و از او ماجشون روایت کند.
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) عبداﷲبن قدامه . صحابی است .
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَ ص َ ] (اِخ ) کثیربن عبدالرحمن بن ابی جمعةالاسودبن عامربن عویمر الخزاعی . شاعر مشهور عرب و یکی از عشاق نامی . صاحب عزّه بنت جمیل بن حفص بن ایاس . او شیعی و محب اهل بیت است . وفات وی به سال 105 هَ . ق . بوده است .
-
ابوصخر
لغتنامه دهخدا
ابوصخر. [ اَص َ ] (اِخ ) یزیدبن ابی سمیه . رجوع به یزید... شود.
-
جستوجو در متن
-
حبیش
لغتنامه دهخدا
حبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابوصخر. رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.
-
ابوموسی
لغتنامه دهخدا
ابوموسی . [ اَ سا ] (اِخ ) یُحَنَّس . تابعی است . او ازام الدرداء و از او ابوصخر حمیدبن زیاد روایت کند.
-
حبیش خزاعی
لغتنامه دهخدا
حبیش خزاعی . [ ح ُ ب َ ش ِ خ ُ ] (اِخ ) (ابوصخر- الخزاعی ). رجوع به حبیش بن خالدبن سعد شود.
-
ذوعیر
لغتنامه دهخدا
ذوعیر. (اِخ ) ابن الاثیر در المرصع گوید نام کوهی است و آنرا ذوعَنز نیز گفته اند. ابوصخر هذلی راست :فجلک ذاعیر و الاسناد دونه و عن مخمص الحجاج لیس بناکب .
-
یحنس
لغتنامه دهخدا
یحنس . [ ی ُ ح َن ْ ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مولی الزبیربن عوام ، مکنی به ابوموسی ،تابعی و محدث است و از ام الدرداء روایت کند و ابوصخر حمیدبن زیاد از او روایت دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
عنبب
لغتنامه دهخدا
عنبب . [ عُم ْ ب ُ / ع ُ ن ُ ب ُ / عُم ْ ب َ ] (اِخ ) موضعی است و یا وادیی است به یمن . (از منتهی الارب ). موضعی است در شعر ابوصخر هذلی . و گویند وادیی است در یمن . (از معجم البلدان ).
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد. [ م ِ ] (اِخ ) (تل ...) موضعی است از کوه حِراء مشرف بر مکه . ابوصخر هذلی گوید:بأغزر من فیص الاسیدی خالدو لامزبد یعلو جلامید حامد.(معجم البلدان ).