کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوشلعلع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوشلعلع
لغتنامه دهخدا
ابوشلعلع. [ اَ ؟ ] (اِخ ) احمدبن محمّدبن عبداﷲبن میمون القدّاح . او بنا به روایتی پس از پدر در پیشوائی قرمطیان خلیفه ٔ پدر خویش بود. (ابن الندیم .)
-
جستوجو در متن
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن میمون قداح . پس از مرگ عبداﷲبن میمون (از رؤسای اسماعیلیه ) به جای پدر نشست و پس از مردن محمد پیروان او به دو فرقه گشتند. فرقه ای برادر او را احمدبن عبداﷲ به خلیفتی برداشتند و فرقه ٔ دیگر پسر او را که باز ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن میمون القداح ، مکنی به ابوشلعلع. پس از محمد پدر خویش بجای وی نشست و بعض پیروان این فرقه عم او احمدبن عبداﷲبن میمون را خلیفت برادر خود یعنی محمدبن عبداﷲبن میمون شمردند. (از ابن الندیم ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن میمون القداح . فرقه ای از قرامطه که پس از مرگ محمدبن عبداﷲبن میمون برادر او احمد را به خلیفتی برداشتند و فرقه ٔ دیگر پسر محمدبن عبداﷲبن میمون را که هم احمد نام داشت و ملقب به ابوالشلعلع بود خلیفه ٔ محمد شمردند. (از...