کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوشجاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) شرف الدوله ارسلان خان ثانی از سلاطین ایلک خانیه ٔ ترکستان . رجوع به ارسلان خان ثانی ... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) عضدالدوله فناخسروبن رکن الدوله . رجوع به فناخسرو شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) عضدالدین الب ارسلان دومین از سلاجقه ٔ بزرگ . رجوع به الب ارسلان شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) غیاث الدین محمدبن ملکشاه . رجوع به محمدبن ملکشاه شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) فاتک کبیر مجنون . رجوع به فاتک ... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) فرخزادبن مسعود غزنوی . رجوع به فرخ زاد... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) کمال الدین زنجانی . او پس از عزل قوام الدین وزارت رکن الدین بن ارسلان بن طغرل بن ملکشاه داشت و وزیری نیکوخصال و عادل بود و پس از دو سال وزارت راندن درگذشت . رجوع به ص 386 حبط ج 1 و رجوع به دستورالوزراء چ طهران ص 219 شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) محمدبن حسین همدانی . ظهیرالدین وزیر المقتدی باﷲ. رجوع به ابوشجاع روذراوری محمد... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) محمدبن علی بن دهّان بغدادی . رجوع به ابن دهان فخرالدین ابوشجاع محمد... و رجوع به محمد شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) محمدبن علی بن شعیب بغدادی . رجوع به محمد و رجوع به ابن دهان فخرالدین ابوشجاع محمد... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) محمدبن ملکشاه . ملقب به غیاث الدین . رجوع به محمد... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (ع اِ مرکب ) فرس . (المزهر). اسپ .
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [ اَ ش ُ ](اِخ ) زاهربن رستم اصفهانی . رجوع به زاهر... شود.
-
ابوشجاع
لغتنامه دهخدا
ابوشجاع . [اَ ش ُ ] (اِخ ) فناخسرو عضدالدولةبن رکن الدوله ابی علی الحسن بن بویه الدیلمی . رجوع به فناخسرو.... شود.
-
جستوجو در متن
-
کمال الدین
لغتنامه دهخدا
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوشجاع زنجانی . رجوع به ابوشجاع کمال الدین زنجانی شود.