کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوشبل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوشبل
لغتنامه دهخدا
ابوشبل . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) صحابی است .
-
ابوشبل
لغتنامه دهخدا
ابوشبل . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) عقیلی . موسوم به خلیج . یکی از فصحای اعراب . او بخدمت رشید خلیفه رسیده و از پیوستگان برامکه است . و از او است کتاب النوادر. (ابن الندیم ). و در موضع دیگر ابن الندیم گوید ابوشبل عقیلی مملوک ، شاعری قلیل الشعر است و در نسخه ٔ...
-
ابوشبل
لغتنامه دهخدا
ابوشبل . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) علقمةبن قیس بن عبداﷲبن مالک النخعی . رجوع به علقمه ... شود.
-
ابوشبل
لغتنامه دهخدا
ابوشبل . [ اَ ش ِ ] (اِخ ) مهنأبن عبدالحمید. محدّث است .
-
ابوشبل
لغتنامه دهخدا
ابوشبل . [ اَ ش ِ ] (ع اِ مرکب ) اسد. (المزهر). شیر.
-
جستوجو در متن
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن قیس بن عبداﷲبن مالک بن علقمةبن سلامان ، مکنی به ابوشبل کوفی . رجوع به علقمه ٔ نخعی شود.
-
عصم
لغتنامه دهخدا
عصم . [ ع ُ] (اِخ ) ابن وهب بن ابی ابراهیم تمیمی برجمی ، مکنی به ابوشبل . شاعر و از اهالی بصره بود. وی در زمان مأمون خلیفه می زیست و او را عمری طولانی بود و در حدود سال 220 هَ .ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از الامدی ).
-
نخعی
لغتنامه دهخدا
نخعی . [ ن َ خ َ ] (اِخ ) علقمةبن قیس بن عبداﷲبن مالک ، مکنی به ابوشبل . فقیه تابعی و محدث و از اصحاب امیرالمؤمنین علی است . وی به سال 62 هَ . ق . در کوفه درگذشت . (از ریحانةالادب ج 4 ص 181 از کنی و القاب قمی ج 3 ص 203) (لغات تاریخیه و جغرافیه ج 7 ص...
-
لهب
لغتنامه دهخدا
لهب . [ ل َ هََ ] (اِخ ) مغنیة من مغنیات المصر العباسی فی خلافة المتوکل ، کانت لخالدبن یزیدبن هبیرة. قال ابوشبل الشاعر: کان خالد یغشانا و جاریتة لهب فکنت اعبث بهما کثیراً او یشتمانی فقام مولاها یوماً الی الخابیة یستقی نبیذاً فاذا قمیصه قد انشق فقلت ف...
-
علقمه ٔ نخعی
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ نخعی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ ن َ خ َ ] (اِخ ) ابن قیس بن عبداﷲبن مالک بن علقمةبن سلامان ، مکنی به ابوشبل کوفی . وی عم ّ أسودبن یزید و خال ابراهیم تمیمی ، و فقیه بود و در دوره ٔ جاهلیت و اسلام میزیست . از ابوبکر و عمرروایت میکند. وفات او را در 72...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن مرار شیبانی کرمانی مکنی به ابوعمرو. متوفی بسال 206 هَ . ق . او راست : کتاب النحل و العسل . کتاب الجیم در لغت ، و گویند این کتاب تألیف ابوعمرو شمربن حمدویه ٔ هروی است . (کشف الظنون ). و ابن خلکان گوید: اسحاق بن مرار الشیبانی...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه که به تازی اسد گویند. (ناظم الاطباء). حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا). ژیان ، شرزه ، چیره خران ، برق چنگال از صفات اوست . (آنندراج ). پستانداری عظیم الجثه و قوی از...