کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوسالم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) ابراهیم . سیزدهمین ِ ملوک بنومرین بمراکش . او معاصر مورخ و حکیم مشهور ابن خلدون است . و ابن خلدون ریاست کتّاب و سرکاتبی او داشت . پس از مرگ پدر برادر ابوسالم ، ابوعنان بسلطنت رسید و ابوسالم بغرناطه نفی شد، و بعد از مرگ ابو...
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن قریش . یکی از امرای بنوعقیل بموصل (از 478 تا 486 هَ . ق .).
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) السلولی . محدث است .
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهثم بن قران . محدّث است و ابوبکربن عیاش از او روایت کند.
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) سفیان بن هانی الجیشانی . محدّث است . و بعضی پدر او را وهب گفته اند.
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) صالح . محدث است و عبداﷲبن وهب از او روایت کند.
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) عبدالسلام بن سلیم . محدث است و ربیعبن روح الحمصی از او روایت کند.
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) ماهان حنفی ، و این کنیت برای ماهان بنابر یکی از دو قول است . و او را حجّاج بکشت . رجوع به ماهان ... شود.
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) محمدبن طلحه ٔ قرشی نصیبی . رجوع به محمد... شود.
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ ] (اِخ )عبدالحمیدبن سالم ، مولی عمروبن الولید. محدث است .
-
ابوسالم
لغتنامه دهخدا
ابوسالم . [ اَ ل ِ] (اِخ ) محمدبن طلحه ٔ عدوی . رجوع به محمد... شود.
-
جستوجو در متن
-
ابراهیم بن ابی الحسن
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن ابی الحسن . [ اِ م ِ ن ِ اَ بِل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) مکنی به ابوسالم . رجوع به ابوسالم مرینی شود.
-
ابراهیم مرینی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم مرینی . [ اِ م ِ م َ ] (اِخ ) سیزدهمین سلطان مرینی از پادشاهان بربر درمراکش (760 هَ .ق .). رجوع به ابوسالم مرینی شود.
-
مستعین با
لغتنامه دهخدا
مستعین با. [ م ُ ت َ ن ُ بِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...)لقب ابراهیم بن علی بن عثمان بن یعقوب مرینی ، مکنی به ابوسالم ، از ملوک بنی مرین در مغرب اقصی . در حدود سال 760 هَ . ق . در مغرب با او بیعت شد و بعد از وقایع بسیاری که برای او رخ داد پس از دو سال و ...