کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوزکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوزکار
لغتنامه دهخدا
ابوزکار. [ اَ ؟ ] (اِخ ) مغنی . از برآوردگان برامکه به زمان هارون . وی نابینا بود.
-
جستوجو در متن
-
اندیشه مند
لغتنامه دهخدا
اندیشه مند. [ اَ ش َ / ش ِ م َ ] (ص مرکب ) [ =اندیشمند ] متفکر. آنکه در فکر فرو رود : این درشت است و غلیظ و ناپسندلیک بندیش ای زن اندیشه مند. مولوی .و اندیشه مند بودند که بازگردد یا نه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 80). || غمین . اندوهگین : جعفر ابوزکار را...
-
مفلوج
لغتنامه دهخدا
مفلوج . [ م َ ] (ع ص ) آنکه اندام او از بیماری سست شده باشد، ج ، مفالیج . (مهذب الاسماء). فالج زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). گرفتار فالج . (ناظم الاطباء). مبتلا به بیماری فالج . ج ، مفالیج . (از اقرب الموارد). فالج گرفته . (بحر الجواهر). ص...
-
مقاطعه
لغتنامه دهخدا
مقاطعه . [ م ُ طَ / طِ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) واگذار کردن انجام دادن کاری را به کسی پس از تعیین مزد و اجرت آن . (ناظم الاطباء). امروزه غالباً به عهده گرفتن ساختمان جاده ها و ابنیه را مقاطعه گویند. پیمانکاری .- مقاطعه (به مقاطعه ) دادن ؛ شرط و پی...
-
نبید
لغتنامه دهخدا
نبید. [ ن َ ] (اِ) در عربی شراب خرما را گویند. (برهان قاطع). مل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). نبیذ. پارسی باستان : نی پی ته . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). رجوع به نبیذ شود : می آزاده پدید آرد از بداصل فراوان هنر است اندر این نبید. رودکی .یکی جای خوبش فرو...