کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابودلامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابودلامه
لغتنامه دهخدا
ابودلامه . [ اَ دُ م َ ] (اِخ ) زندبن جون کوفی . شاعر مخضرمی (مخضرمی الدولتین )، از موالی بنی اسد، ندیم سفاح و منصور و مهدی است . صاحب نوادر و حکایات و ادب و نظم ، و طبعاو بمجون و فکاهه مائل است . وفات وی به سال 160 یا 170 هَ . ق . روی داد. و صاحب حب...
-
ابودلامه
لغتنامه دهخدا
ابودلامه . [ اَ دُ م َ ] (اِخ ) نام کوهی مشرف بر حجون مکه . (تاج العروس ).در منتهی الارب جیحون به جای حجون آمده و غلط است .
-
جستوجو در متن
-
زید
لغتنامه دهخدا
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن الجون . شاعر. رجوع به ابودلامه زید شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زندبن الجون
لغتنامه دهخدا
زندبن الجون . [ زَ دِ نِل ْ ] (اِخ ) رجوع به ابودلامه در همین لغت نامه ، اعلام زرکلی ج 1 ص 336 و عقد الفرید شود.
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) الحروری . ابودلامة گوید معاصر مروان بود و خلیفةبن خیاط گفته است : مارأیت اشدّ کمداً من امراءة من بنی شیبان ، قتل ابنها و ابوها و زوجها و امها و عمتها و خالتها مع الضحاک الحروری فمارأیتها قط ضاحکة و لا مبسمة حتی فارقت الد...