کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوجعفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) آخرین از علویان طبرستان . او در 316 هَ . ق . حکومت یافت و در همان سال سادات حسینی علوی طبرستان و دیلم را طائفه ٔ آل زیار گیلان برانداختند. (التدوین ).
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن احمد یا ابن ابی احمد. یکی از ادبای اندلس . او545 هَ . ق . اسیر عبدالمؤمن نخستین سلطان موحدی و در بند او بود و آنگاه که عبدالمؤمن مرتبت وی در علم و ادب بدانست او را رها کرد و وزارت خویش بدو داد. وی اولین وزیر دولت ...
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن علی بن نوبخت . برادر ابوسهل نوبختی . از متکلمین مذهب شیعه است . (ابن الندیم ).
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن رستم بن یزدبان طبری . او راست : کتاب غریب القرآن . کتاب المقصور و الممدود. کتاب المذکر والمؤنث . کتاب صورةالهمز. کتاب التصریف . کتاب النحو. (ابن الندیم ).
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن عبیدبن ناصح بن بلنجر نحوی ، معروف به ابوعصیده . وفات او به سال 273 یا 278 هَ . ق . بوده است .
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن خلف بن اللیث . ملقب به امیر شهید. مولد او به روزدوشنبه چهار روز باقی از شعبان سنه ٔ ثلث و تسعین و مأتین (293 هَ . ق .). و اندر وقت که از مادر بوجود آمد کف دست گشاده داشت هر دو، زنان اهل بیت او گفتندهر چه ...
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سلامةبن عبدالملک طحاوی فقیه حنفی ، خواهرزاده ٔ مزنی . ولادت او229 هَ . ق . و وفات به مصر در سنه ٔ 321 بوده است . اوراست : کتاب تاریخ کبیر. کتاب احکام القرآن و غیره .
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عیسی القمی . یکی از فقهای شیعه . او راست : کتاب المکاسب . کتاب طب الکبیر. کتاب طب الصغیر. (ابن الندیم ).
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن اسماعیل بن یونس نحاس نحوی مصری . او را تصانیف کثیره است . وفات وی به سال 338 هَ . ق . بوده است .
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) الرّوآسی محمدبن الحسن . رجوع به روآسی ... شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) این کنیت را چون مطلق آرند مراد امام محمدبن علی الباقر علیه السلام است و چون ابوجعفر ثانی گویند مقصود حضرت امام محمد تقی جواد سلام اﷲعلیه است .
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) حسین بن عبیداﷲبن ابراهیم معروف به غضایری . پدر ابوالحسین احمد. اواز فقهای شیعی است و در 411 هَ . ق . درگذشته است .
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابن حبش ... شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابن حمزه عمادالدین ابوجعفر... شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابن زیات محمدبن عبدالملک شود.