کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوت
لغتنامه دهخدا
ابوت . [ اُ ب ُوْ وَ ] (ع اِ) ج ِ اَب . (منتهی الارب ).
-
ابوت
لغتنامه دهخدا
ابوت . [ اُ ب ُوْ وَ ] (ع مص ) پدری . پدر شدن . || غذا دادن . پروردن .
-
ابوت
لغتنامه دهخدا
ابوت .[ اُ ] (ع مص ) سخت گرم شدن روز. سخت گرم شدن هوا.
-
جستوجو در متن
-
ابواء
لغتنامه دهخدا
ابواء. [ اَب ْ ] (ع اِمص ) پدری . اسم مصدر است . (منتهی الارب ). اُبوت .
-
ابوه
لغتنامه دهخدا
ابوه . [ اُ ب ُوْ وَ ] (ع مص ) اُبُوَّت . پدری . پدر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || غذا دادن . پروردن . || (اِ) ج ِ اَب .
-
مضایفان
لغتنامه دهخدا
مضایفان . [ م ُ ی َ ] (ع اِ) دو امر وجودی که وجود هر یک به قیاس با دیگری تعقل شود مثل ابوت و بنوت که با تعقل یکی از آن دو، دیگری نیز تعقل می گردد. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به تقابل شود.
-
پدری
لغتنامه دهخدا
پدری . [ پ ِ دَ ] (حامص ) از پهلوی ابی تریه . اُبوّت . حالت و چگونگی پدر. || (ص نسبی ) منسوب به پدر. اَبی . اَبوی : برادرِ پدری ؛ برادر اَبی .
-
سجیت
لغتنامه دهخدا
سجیت . [ س َ جی ی َ ] (از ع ، اِ) سجیة. خوی : و سلطان در قبول پیغام او و اکرام رسول و تحقیق مأمول ، آثار اریحیت طبع و انوار کرم سجیت و طهارت محتد و نزاهت عنصر کریم خویش ظاهر گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 229).با شرف ابوت و خدمت خاندان کثرت عشایر س...
-
دنأت
لغتنامه دهخدا
دنأت . [ دَ ءَ ] (از ع ، اِمص ) دناءة.پستی و فرومایگی و دونی و پست فطرتی و ناکسی و زبونی و کمینگی . (ناظم الاطباء) (از غیاث ). ناکسی و زبونی .(آنندراج ). بخل . حقارت . خساست . رذیلت . خست . سفالت . وغادت . نانجیبی . لاَّمت . (یادداشت مؤلف ) : از دن...
-
تضایف
لغتنامه دهخدا
تضایف . [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) تنگ شدن رودبار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): اذا تضایفن علیه انسلا؛ ای اذا صرن قریباً منه الی جنبه . (اقرب الموارد). || از دو جانب آمدن قوم رودبار را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
تحف
لغتنامه دهخدا
تحف . [ ت ُ ح َ ] (ع اِ) ج ِ تحفه . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ) : حتی یتلقا الملائکة مبشرة بالغفران و موصلة الیه کرائم التحف و الرضوان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301).هرچه بر لفظ پسند...
-
اعتباری
لغتنامه دهخدا
اعتباری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به اعتبار. (از یادداشت مؤلف ). منسوب به اعتبار بمعنی لحاظ و قرارداد، یعنی نسبی . اضافی . قراردادی . مقابل واقعی . آنچه در خارج وجود ندارد. چیزی که مابازاء خارجی ندارد. مقابل مطلق . مقابل کلی . چیزی که صرف اعتب...
-
متقابلان
لغتنامه دهخدا
متقابلان . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ، اِ)تثنیه ٔ متقابل . دو چیز رویاروی یکدیگر. و رجوع به تقابل شود. || (اصطلاح منطقی ) دو امری هستندکه از یک جهت در یک زمان در محل واحد جمع نشوند و یا دو امری میباشند که صادق نباشند بر شی ٔ واحد در حالت واحد در جهت واحده...
-
پدر
لغتنامه دهخدا
پدر. [ پ ِ دَ ] (اِ) (از پهلوی اَبی تَر) مردی که از او دیگری بوجود آمده است . باب . والِد. اَب . بابا. اَبَة : بپذرفت مهران ستاد از پدربنام شهنشاه پیروزگر. فردوسی .نبیره سپهدار فغفور چین پدر گرد خاقان باآفرین . فردوسی .بخوبی پری و بپاکی گهربه پیکر سر...