کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوبکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [اَ بو ب َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن علی بن محمدبن علی بن اسماعیل معروف به مبرمان نحوی . رجوع به مبرمان شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [اَ بو ب َ ] (اِخ ) محمدبن قاسم ابی محمدبن بشار انباری . از مردم انبار. او عربیت از پدر خویش و از ابی جعفر احمدبن عبید و نحو را از ابی العباس ثعلب فراگرفت و اعلم از پدر بود در نهایت فطنت و ذکاء و جودت قریحه و در حضور بدیهه و سرعت جواب زبان زد...
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر.[ اَ بو ب َ ] (اِخ ) محمدبن عمر قبلی ّ. محدّث است .
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) اِشْبیلی بن الخیر. محدث است .
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ابن ابی قحافه عثمان بن عامربن عمروبن کعب بن سعدبن تیم بن مرةبن کعب قرشی ، مسمی به عبداﷲ و ملقب به عتیق و صدیق و ذوالخلال و شیخ الخلفاء و یار غار نبی . مادر او ام الخیر سلمی است ، دختر صخربن عمرو و بنت عم ابی قحافه . نسب ا...
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالملک . سومین از امرای بنی عامر در بلنسیه (از 468 تا 478 هَ . ق .).
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ابن عربی محیی الدین محمدبن علی حاتمی طائی . رجوع به ابن عربی محیی الدین ... شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ایلدگز ملقب به نصرةالدین . چهارمین از اتابکان آذربایجان . وی پس از وفات عم خود قزل ارسلان در 587 هَ. ق . بجای او امارت یافت ، و چون در اول امر در لذات عیش منهمک گشت گرجستانیان پاره ای از نواحی مملکت اورا غارت و...
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ابن یحیی ملقب به شدید. هفتمین پادشاه از بنی حفص به تونس (709 هَ . ق .).
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن ابراهیم یا ابوبکر ثانی .یازدهم از پادشاهان بنی حفص (718 تا 747 هَ . ق .).
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ازرقی هروی حکیم زین الدین . رجوع به ازرقی مکنی به ابوبکر... شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ایوب بن ابی تمیمه کیسان سِختیانی . راوی است که از انس و حسن روایت کند و ثوری و شعبه ازوی روایت آرند. وفات به سال 131 هَ . ق . بوده است .
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) پدر محمودارموی آذربایجانی صاحب کتاب مطالع معروف در منطق .
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) خباز بلدی موسوم به محمد. رجوع به خباز بلدی ... شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) رجوع به ابن قزمان ... شود.