کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوبشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوبشر
لغتنامه دهخدا
ابوبشر. [ اَ بو ؟ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن احمد العمی . او بعد از 350 هَ . ق . وفات کرد و از شاگردان جلودی و یکی از علمای شیعه است و کتاب محن الانبیاء و الاوصیاء و الاولیاء از اوست . (ابن الندیم ).
-
ابوبشر
لغتنامه دهخدا
ابوبشر. [ اَ بو ب ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم خِدامی . محدث رحّال از مردم ری و ظاهراً حنفی مذهب و او برادر ابواسحاق ابراهیم فقیه حنفی است . وی از عمربن سنان منجبی و احمدبن نصر لبّاد روایت کند و محمدبن احمدبن شعیب سغدی از او روایت آرد.
-
ابوبشر
لغتنامه دهخدا
ابوبشر. [ اَ بو ب ِ ] (اِخ ) کنیت اسماعیل بن علبه ٔ فقیه .
-
ابوبشر
لغتنامه دهخدا
ابوبشر. [ اَ بو ب ِ ] (اِخ ) کنیت عمروبن عثمان بن قُنبر،سیبویه امام النحاة فارسی . رجوع به سیبویه ... شود.
-
ابوبشر
لغتنامه دهخدا
ابوبشر. [ اَ بو ب ِ ] (اِخ ) متّی بن یونس نصرانی نسطوری دیرُقنّی . از پیروان طریقه ٔ مرماری . او شاگرد قویری و ابی احمدبن کرنیب و روفیل و بنیامین است . معاصر الراضی باﷲ عباسی و از اجله ٔ نَقله است و ریاست منطقیین زمان او بدو منتهی شود. ابوبشر مدتی در...
-
ابوبشر
لغتنامه دهخدا
ابوبشر. [ اَ بو ب ِ ] (ع اِ مرکب ) نُقْل . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ).
-
واژههای مشابه
-
ابوبشر دولابی
لغتنامه دهخدا
ابوبشر دولابی . [ اَ بو ب ِ رِ ] (اِخ ) محمدبن احمد انصاری . یکی از محدثین مشهور. او از مردم دولاب محلتی بطهران بودو در طلب حدیث عراق و شام و حجاز را بگشت و در عرج میان مکه و مدینه به سال 320 هَ . ق . درگذشت . او راست تألیفاتی در تراجم علما و کتاب ا...
-
جستوجو در متن
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن عبدالواحد (جشاش )، مکنی به ابوبشر. محدث است .
-
جعفر
لغتنامه دهخدا
جعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن ایاس ، ابوبشر واسطی . تابعی است .
-
تبانی
لغتنامه دهخدا
تبانی . [ ت َب ْ با ] (اِخ ) ابوبشر تبانی از سلسله ٔ تبانیان است . رجوع به تبانیان شود.
-
ابوعمیر
لغتنامه دهخدا
ابوعمیر. [ اَ ع ُ م َ ] (اِخ ) انصاری . از او ابوبشر روایت کند.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابوبشر. رجوع به احمدبن ابراهیم بن معلی ... شود.
-
ابومالک
لغتنامه دهخدا
ابومالک . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) ماجدبن یسر. محدث است و ابوبشر از او نوشته است .