کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوایوب موریانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوایوب موریانی
لغتنامه دهخدا
ابوایوب موریانی . [ اَ اَی ْ یو ب ِ ] (اِخ ) سلیمان بن ابی سلیمان مخلد یا داود موریانی خوزی . وی پس از جد برامکه خالدبن برمک وزیر ابی جعفر منصور بود و نزد او مکانتی عظیم داشت گویند آنگاه که ابوجعفر از دست سلیمان بن حبیب بن المهلب در بعض نواحی فارس نی...
-
واژههای مشابه
-
ابوایوب انصاری
لغتنامه دهخدا
ابوایوب انصاری . [ اَ اَی ْ یو ب ِ اَ ] (اِخ ) خالدبن یزید انصاری . صحابی . رسول اکرم صلوات اﷲعلیه هنگام هجرت بمدینه بخانه ٔ او نزول فرمود و تا خانه ٔ آن حضرت بساختند بدانجا توقف داشت . او در همه ٔ غزوات حضرت رسول حاضر بودو پس از وفات آن حضرت ملازمت ...
-
ابوایوب مدینی
لغتنامه دهخدا
ابوایوب مدینی . [ اَ اَی ْ یو ب ِ م َ ] (اِخ ) سلیمان بن ایوب بن محمداز اهل مدینه . او عارف بغناء و اخبار مغنیان و ادیبی ظریف بود و کتاب عزةالمیلاء و کتاب ابن مسجح و کتاب قیان الحجاز و کتاب قیان مکه و کتاب الاتفاق و کتاب طبقات المغنیین و کتاب النغم و...
-
جستوجو در متن
-
موریان
لغتنامه دهخدا
موریان . (اِخ ) موضعی است از اعمال اهواز و از آنجاست ابوایوب موریانی وزیر ابوجعفر منصور خلیفه . (یادداشت مؤلف ).
-
سلیمان
لغتنامه دهخدا
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی ایوب موریانی وی از مردم موریان که موریان دهی است از خوزستان و وزیرمنصور بود رجوع به الوزراء و الکتاب ص 65، 70، 74 و 76، 88 و تجارب السلف شود. و ابوایوب موریانی شود.
-
موریانی
لغتنامه دهخدا
موریانی . [ ] (اِخ ) سلیمان بن مخلد، مکنی به ابوایوب از وزیران دولت عباسی در عراق و از مردم موریان بود که دهی از دههای اهواز است . وی پس از خالدبن برمک نیای برمکیان به وزارت منصور رسید و به خوبی به اداره ٔ امور پرداخت . پس منصور بدو بدبین شد و به سال...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل .[ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ربیعبن یونس محمدبن محمد عبداﷲبن ابی فروه موسوم به کیسان ، حاجب ابی جعفر منصور و وزیر او و پس از ابوایوب موریانی . وفات 170 هَ . ق .
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی سلیمان الموریانی . وی برادر ابوایوب موریانی و موریان که زادگاه ایشان است از قراء اهواز میباشد. ابوایوب در دستگاه منصور مقام و منزلتی داشت ولی بعداً بوسیله ٔ منصور ابوایوب و خالد برادرش و پسران برادرش مسعود و سعید و مخلد و...