کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوایاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوایاس
لغتنامه دهخدا
ابوایاس . [ اَ بو ] (ع اِ مرکب ) غسول ، یعنی آنچه بدان دست شویند از خطمی و غیر آن . (منتهی الارب ). دست شویه . || خلال . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ).
-
جستوجو در متن
-
ابوکنانه
لغتنامه دهخدا
ابوکنانه . [ اَ ک َ ن َ ] (اِخ ) قرشی . محدث است . او از ابوموسی و از او زیاد جصاص و ابوایاس روایت کرده اند.
-
معاویة
لغتنامه دهخدا
معاویة. [ م ُ ی َ ] (اِخ ) ابن قرةالبصری مکنی به ابوایاس تابعی است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به صفةالصفا، ج 3 ص 179 و 180 شود.
-
دست شویه
لغتنامه دهخدا
دست شویه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) دستشویی . شستن دست . در اصطلاح طب ، گذاشتن دستها را در آبی که پاره ای داروها در آن ریخته باشند، مانند پاشویه . (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) دست شوی . غسول . ابوایاس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در قراءشمیران خ...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) حسین بن بشر. راوی بود و از علی بن عیاش حمصی و ابوالیمان حکم بن نافع و آدم بن ابوایاس روایت کرد و پسر برادرش بشربن حمدان از او روایت دارد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 150).
-
غسول
لغتنامه دهخدا
غسول . [ غ َ ] (ع اِ) آب غسل . (منتهی الارب ). آن آب که بدان خود را بشویند. (اقرب الموارد) : خود غرض زین آب جان اولیاست کو غسول تیرگیهای شماست . مولوی (مثنوی ).|| خطمی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). || هرچه بدان دست و جز...