کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالمجد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) اسماعیل بن باطیش . رجوع به اسماعیل ... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) اسماعیل بن هبةاﷲ موصلی . رجوع به اسماعیل ... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) افضل الدوله . رجوع به محمدبن ابی الحکم عبداﷲ... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) مجدودبن آدم . رجوع به سنائی ... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) محمدبن ابی الحکم بن مظفربن عبداﷲ الباهلی الأندلسی . رجوع به محمد... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) محمدبن مسعود. رجوع به محمد... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ ](اِخ ) سنائی . مجدودبن آدم . رجوع به سنائی ... شود.
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْ م َ] (اِخ ) صاحب آنندراج از شمس اللغات نقل می کند: ابوالمجد نام پیغمبر ما صلوات اﷲ علیه -انتهی . البته هر کنیت و لقب خوب را به رسول اکرم (ص ) توان داد، لیکن در جای دیگر این لقب برای آن حضرت مخصوص بذکر نیست .
-
ابوالمجد
لغتنامه دهخدا
ابوالمجد. [ اَ بُل ْم َ ] (اِخ ) یاقوت . رجوع به یاقوت مستعصمی ... شود.
-
جستوجو در متن
-
افضل الدولة
لغتنامه دهخدا
افضل الدولة. [ اَ ض َ لُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) محمدبن ابی الحکم عبد... کنیت او ابوالمجد است . رجوع به ابوالمجد و محمدبن ابی الحکم و عیون الاخبار و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن باطیش موصلی مکنی به ابوالمجد و ملقب بعمادالدین . معاصر ابن خلکان است و او راست : کتاب التمییز و الفضل .
-
بالسی
لغتنامه دهخدا
بالسی . [ ل ِ ] (اِخ ) ابوالمجد معدان بن کثیربن علی الباسی . فقیه شافعی بود ودر ادب و فقه اللغة دست داشت . (از معجم البلدان ).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ] (اِخ ) ابن ترکی عزیزی . مکنی به ابوالمجد، شاگرد شیخ علی کرکی است . (ذریعه ج 1 ص 213 از ریاض العلماء).
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالحکم بن مظفربن عبداﷲ باهلی اندلسی ، مکنی به ابوالمجد و ملقب به افضل الدوله . پدرش ابوالحکم دمشقی از اطبای معروف بود. ابوالمجد نیز در طب و همچنین علوم عقلی مهارت داشت . طبیب مخصوص ملک عادل نورالدین محمودبن زنگی ...