کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالعریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) المجاشعی . از روات است و خالد الحذاء از او روایت کند.
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) تابعی است . او از انس و از او مروان بن معاویه روایت کند.
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) مجاشعی بصری . تابعی است و نام او برکه است و از ابن عباس روایت کند.
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) موسی بن ابی مروان مروزی . از روات حدیث است و ابوتمیله از او روایت کند.
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) هیثم بن اسود نخعی . صحابی است .
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [ اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) خالدبن بسیط. از حسن بصری حدیث کند.
-
ابوالعریان
لغتنامه دهخدا
ابوالعریان . [اَ ب ُ ل ع ُرْ ] (اِخ ) انیس . رجوع به انیس ... شود.
-
جستوجو در متن
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن بسیط مکنی به ابوالعریان . وی تابعی است . رجوع به ابوالعریان خالد شود.
-
عیار
لغتنامه دهخدا
عیار. [ ع َی ْ یا ] (ع ص ) بسیار آمدوشدکننده و گریزنده و مرد تیزخاطر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد بسیار آمدوشدکننده و ذکی . (از اقرب الموارد). || بسیارگشت و بهر سو رونده در چراگاه . (منتهی الارب ). بسیار گشت کننده . (ناظم الاطباء). آنکه بهر سو...
-
یار
لغتنامه دهخدا
یار. (اِ) اعانت کننده . (برهان ) (شرفنامه ). معین . (دهار). مدد. مددکار. (غیاث اللغات ). عون . معاون . ناصر. نصیر. عضد. معاضد. ظهیر. پشت . یاور. مدد. ساعد. دستگیر. طرفدار. دستیار. مساعد. ولی . رِدْء : خرد باد همواره سالار تومباد از جهان جز خرد یار تو...