کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابوالبرکات بغدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابوالبرکات بغدادی
لغتنامه دهخدا
ابوالبرکات بغدادی . [ اَ بُل ْ ب َ رَ ت ِ ب َ ] (اِخ ) هبةاﷲبن یعلی بن ملکاء بلدی بغدادی ، طبیب و فیلسوف یهودی . ملقب به اوحدالزمان ازمردم بلد در طریق بغداد به موصل . او به قرن ششم میزیست . در ابتداء به بغداد شد و نزد ابوالحسن سعیدبن هبةاﷲ دانش طب فر...
-
واژههای مشابه
-
ابوالبرکات بیهقی
لغتنامه دهخدا
ابوالبرکات بیهقی . [ اَ بُل ْ ب َ رَ ت ِ ب َ هََ ] (اِخ ) ملقب به مجدالدین . شاعری ازمردم بیهق . او مداحی تاج الدین رئیس خراسان می کرد.
-
جستوجو در متن
-
اوحدالزمان
لغتنامه دهخدا
اوحدالزمان . [ اَ ح َ دُزْ زَ ] (اِخ ) رجوع به ابوالبرکات بغدادی شود.
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن ملکاء بلدی ، مکنی به ابوالبرکات و ملقب به اوحدالزمان ، طبیب و فیلسوف بغدادی به سال 480 به دنیا آمد و به سال 560 هَ .ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 63). و رجوع به ابوالبرکات بغدادی شود.
-
معدولیه
لغتنامه دهخدا
معدولیه . [ م َ لی ی َ ] (ع ص )این کلمه در اساس الاقتباس بجای معدوله آمده است . آقای مدرس رضوی آرد: در بیشتر کتب منطق معدوله بی «یاء» نسبت ذکر شده و اصطلاح مشهور نزد متأخرین از منطقیین هم صورت اخیر یعنی معدوله است . و ابوعلی سینا در کتاب منطق و ابوا...
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن مبارک بن موسی بن علی بن یوسف السقطی ، مکنی به ابوالبرکات و معروف به السقطی ، مورخ و محدث بغدادی ، به سال 445 هَ . ق . به بغداد متولد شد. وی به واسط، بصره ، کوفه ، موصل ، اصفهان و جبال مسافرت کرد. از آثار اوست : ...
-
علی خطیبی
لغتنامه دهخدا
علی خطیبی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عبیداﷲ خطیبی اصفهانی بغدادی ، مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی . اصل او از اصفهان بود ودر سال 547 هَ . ق . در بغداد متولد شد و در آنجا پرورش یافت . وی تحصیلات خود را نزد ابن قصار و ابوالبرکات انباری و...
-
عمر کوفی
لغتنامه دهخدا
عمر کوفی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن محمدبن احمدبن علی بن حسین بن علی بن حمزةبن یحیی بن حسین علوی کوفی بغدادی زیدی ، مکنی به ابوالبرکات . فقیه و محدث و مفسر و مقری و لغوی و ادیب و نحوی بود که نسبش به امام علی بن ابی طالب (ع ) می رسد...
-
فاعل
لغتنامه دهخدا
فاعل . [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) کننده ٔ کار. عمل کننده .ج ، فاعلون ، فَعَلة. (از اقرب الموارد) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل . منوچهری .|| (اصطلاح نحو) آنچه فعل یا شبه فعل را به آن نسبت دهند. (تعریفات ). نزد نحویان چیزی است که فعل...
-
اعراب القرآن
لغتنامه دهخدا
اعراب القرآن . [ اِ بُل ْ ق ُرْ ] (ع اِ مرکب ) یا علم اعراب القرآن . بنا بگفته ٔ مؤلف مفتاح السعاده از فروع علم تفسیر محسوب است ولیکن در حقیقت این علم از فروع یا مباحث علم نحو است و آنرا علمی مستقل شناختن چنانکه سیوطی در اتقان آنرا اختیار کرده ، درس...
-
معاد
لغتنامه دهخدا
معاد.[ م َ ] (ع مص ) برگردیدن . عود. || بازگشتن . || رد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازگردانیدن . || (اِ) بازگشت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازگشت . عود. عودت . رجعت . مراجعت . معاودت . (یادداشت به خط ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب تراجم حفّاظ و مشایخ محدّثین و مشاهیر مفسّرین این دانشور جلیل و هنرمند نبیل را هم ابوالخیر مین...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲبن محمد جَزَری مکنی به ابوالفتح ، معروف به ابن اثیر. ابن اثیرکنیت سه برادر از دانشمندان ادب و تاریخ و حدیث و جز آن است (رجوع به ابن اثیر شود). برادر مِهین : مجدالدین مبارک بن ابی الکرم محمدبن محمد جزری . برادر میان...