کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن قزمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آبن
لغتنامه دهخدا
آبن . [ ب ِ ] (ع ص ) طعام خشک .
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد خولانی . رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد شود.
-
ابن اثال
لغتنامه دهخدا
ابن اثال . [ اِ ن ُ اُ ] (اِخ ) طبیبی نصرانی ، معاصر معاویةبن ابی سفیان . ابن ابی اصیبعه گوید ابن اثال را در خواص ادویه و خاصه در سموم بصیرتی کافی بود و معاویه برای مسموم کردن بزرگان اسلام از او استعانت می جست و بگفته ٔ واقدی مالک اشتر و حضرت امام حس...
-
ابن اثری
لغتنامه دهخدا
ابن اثری . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) رجوع به ماشأاﷲبن اثری شود.
-
ابن اجدابی
لغتنامه دهخدا
ابن اجدابی . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل . از مردم اجدابیه ،میان بن غازی و طرابلس . او ادیبی فاضل بوده و کتاب کفایةالمتحفظ در لغت و کتاب الانواء و جز آن از اوست .
-
ابن احمر
لغتنامه دهخدا
ابن احمر. [ اِ ن ُ اَ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف شود.
-
ابن احمر
لغتنامه دهخدا
ابن احمر. [ اِ ن ُ اَ م َ ] (اِخ ) نام بطال و مغفلی مشهور، و از اخبار او کتابی به نام نوادر ابن احمر کرده اند. (ابن الندیم ).
-
ابن ادریس
لغتنامه دهخدا
ابن ادریس . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) کنیت امام شافعی . رجوع به شافعی محمدبن ادریس ... شود.
-
ابن اذنوبی
لغتنامه دهخدا
ابن اذنوبی . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) نام یکی از فقها بمذهب محمدبن جریر طبری . (ابن الندیم ).
-
ابن اذین
لغتنامه دهخدا
ابن اذین . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ندیم ابونواس . (منتهی الارب ).
-
ابن اروی
لغتنامه دهخدا
ابن اروی . [ اِ ن ُ اَ وا ] (اِخ ) کنیت عثمان بن عفان ، خلیفه ٔ سیم . و اروی نام مادر اوست .
-
ابن اسماء
لغتنامه دهخدا
ابن اسماء. [اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) کنیت ابوالقاسم عبداﷲبن علی بن محمدبن داودبن جراح . رجوع به ابوالقاسم عبداﷲ... شود.
-
ابن اشنانی
لغتنامه دهخدا
ابن اشنانی . [ اِ ن ُ اُ ] (اِخ ) از فقهای حنفی است و کتاب الشروط از اوست . (ابن الندیم ).
-
ابن اصم
لغتنامه دهخدا
ابن اصم . [ اِ ن ُ اَ ص َم م ] (اِخ ) طبیبی از مردم اسپانیا. در اشبیلیه بمعالجه ٔ مَرْضی ̍ اشتغال می ورزیده و تا اوایل مائه ٔ ششم هجری میزیسته است . لکن تاریخ وفات او معلوم نیست . وی بقاروره تشخیص بیماریها میکرد و در این امر مهارت و شهرتی بسزا داشت ....
-
ابن اطنابه
لغتنامه دهخدا
ابن اطنابه . [ اِ ن ُ اِ ب َ ](اِخ ) نام شاعری از عرب ، و اطنابه نام مادر اوست . ونام این شاعر عمروبن عامربن زید منات بن مالک است .