کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن قزقز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابن قزقز
لغتنامه دهخدا
ابن قزقز. [ اِ ن ُ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) احمدبن محمد. محدث است .
-
واژههای مشابه
-
آبن
لغتنامه دهخدا
آبن . [ ب ِ ] (ع ص ) طعام خشک .
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد خولانی . رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد شود.
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن ابی بکر قضاعی (595-658 هَ .ق .). مورخ و شاعر و ادیب . تولد او در شهر بلنسیه . و نزد حکام بلنسیه صاحب سر بوده . وقتی مسیحیان این شهر را محاصره کردند به سفارت نزد امیر تونس رفت و از او درخواس...
-
ابن اثال
لغتنامه دهخدا
ابن اثال . [ اِ ن ُ اُ ] (اِخ ) طبیبی نصرانی ، معاصر معاویةبن ابی سفیان . ابن ابی اصیبعه گوید ابن اثال را در خواص ادویه و خاصه در سموم بصیرتی کافی بود و معاویه برای مسموم کردن بزرگان اسلام از او استعانت می جست و بگفته ٔ واقدی مالک اشتر و حضرت امام حس...
-
ابن اثری
لغتنامه دهخدا
ابن اثری . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) رجوع به ماشأاﷲبن اثری شود.
-
ابن اجدابی
لغتنامه دهخدا
ابن اجدابی . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل . از مردم اجدابیه ،میان بن غازی و طرابلس . او ادیبی فاضل بوده و کتاب کفایةالمتحفظ در لغت و کتاب الانواء و جز آن از اوست .
-
ابن احمر
لغتنامه دهخدا
ابن احمر. [ اِ ن ُ اَ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف شود.
-
ابن احمر
لغتنامه دهخدا
ابن احمر. [ اِ ن ُ اَ م َ ] (اِخ ) نام بطال و مغفلی مشهور، و از اخبار او کتابی به نام نوادر ابن احمر کرده اند. (ابن الندیم ).
-
ابن احنف
لغتنامه دهخدا
ابن احنف . [ اِ ن ُ اَ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل عباس . از شعرای دربار هرون خلیفه . او اصلاً عرب است لیکن چون نیاکان او از دیرزمانی بخراسان هجرت کردند ابوالفضل تربیه و ادب ایرانی فراگرفت . ابراهیم بن عباس صولی خواهرزاده ٔاوست . وفات او بقولی به سال 192 ه...
-
ابن ادریس
لغتنامه دهخدا
ابن ادریس . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن ادریس عجلی . ولادت در حدود 544 هَ .ق . وفات 578 یا 598. فقیه شیعی . از طرف مادر بشیخ ابوجعفر طوسی می پیوندد. تولد او در حِلّه بوده و شاگردانی مانند ابن نما و غیره داشته است . و او را کتابی است د...
-
ابن ادریس
لغتنامه دهخدا
ابن ادریس . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) کنیت امام شافعی . رجوع به شافعی محمدبن ادریس ... شود.
-
ابن اذنوبی
لغتنامه دهخدا
ابن اذنوبی . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) نام یکی از فقها بمذهب محمدبن جریر طبری . (ابن الندیم ).
-
ابن اذین
لغتنامه دهخدا
ابن اذین . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ندیم ابونواس . (منتهی الارب ).