کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن قدامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) ابومحمد شمس الدین عبدالرحمن بن محمد، برادرزاده ٔ موفق الدین عبداﷲبن احمد. او نزد عم خویش و دیگر علما تحصیل علم وادب کرده و شرحی بر کتاب المقنع عم خود نوشته است . مولد او به سال 597 هَ .ق . و وفات در 682 بوده است ...
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به ابوجعفربن قدامه شود.
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن احمد. فقیه حنبلی نحوی و محدث و مورخ . از کتب اوست : شرح تسهیل ابن مالک و تاریخ خوارج و تلخیص احادیث الاحکام ابن دقیق . وفات او744 هَ .ق . بوده است .
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) موفق الدین ابومحمد عبداﷲبن احمدبن محمدبن قدامةدمشقی . محدث و فقیه حنبلی . مولد او در 541 هَ .ق . به دمشق و وفات در 620. برای کسب علم سفرهای بسیار کرد و سپس در بغداد اقامت گزید. از کتب اوست : کتاب البرهان . کتاب ا...
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ )ابوعمر محمدبن احمد مقدسی . حافظ و محدث و فقیه و خطیب در جامع جبل . او به سال 607 هَ .ق . وفات یافت .
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه . [ اِ ن ُ ق ُ م َ ](اِخ ) رجوع به زائدةبن قدامه و جعفربن قدامه شود.
-
ابن قدامه
لغتنامه دهخدا
ابن قدامه .[ اِ ن ُ ق ُ م َ ] (اِخ ) رجوع به قدامةبن جعفر شود.
-
واژههای مشابه
-
آبن
لغتنامه دهخدا
آبن . [ ب ِ ] (ع ص ) طعام خشک .
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد خولانی . رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد شود.
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲبن ابی بکر قضاعی (595-658 هَ .ق .). مورخ و شاعر و ادیب . تولد او در شهر بلنسیه . و نزد حکام بلنسیه صاحب سر بوده . وقتی مسیحیان این شهر را محاصره کردند به سفارت نزد امیر تونس رفت و از او درخواس...
-
ابن اثال
لغتنامه دهخدا
ابن اثال . [ اِ ن ُ اُ ] (اِخ ) طبیبی نصرانی ، معاصر معاویةبن ابی سفیان . ابن ابی اصیبعه گوید ابن اثال را در خواص ادویه و خاصه در سموم بصیرتی کافی بود و معاویه برای مسموم کردن بزرگان اسلام از او استعانت می جست و بگفته ٔ واقدی مالک اشتر و حضرت امام حس...
-
ابن اثری
لغتنامه دهخدا
ابن اثری . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) رجوع به ماشأاﷲبن اثری شود.
-
ابن اجدابی
لغتنامه دهخدا
ابن اجدابی . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل . از مردم اجدابیه ،میان بن غازی و طرابلس . او ادیبی فاضل بوده و کتاب کفایةالمتحفظ در لغت و کتاب الانواء و جز آن از اوست .
-
ابن احمر
لغتنامه دهخدا
ابن احمر. [ اِ ن ُ اَ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف شود.