کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابضاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بُضع.
-
ابضاع
لغتنامه دهخدا
ابضاع . [ اِ ] (ع مص ) بستوه آمدن . || بشوهر دادن زن را. || بضاعت ساختن . چیزی را سرمایه کردن . || سیراب کردن . || رسول را جواب شافی گفتن . || بیان شافی کردن . هویدا کردن کلام . || بضاعت دادن . آخریان فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی به سرمایه دا...
-
واژههای همآوا
-
ابزاء
لغتنامه دهخدا
ابزاء. [ اِ ] (ع مص ) شیر دادن . || بیاسودن .
-
ابذاء
لغتنامه دهخدا
ابذاء. [ اِ ] (ع مص ) ناسزا گفتن . فحش گفتن . (زوزنی ). هرزه گفتن . بد گفتن . سقط و ناشایست گفتن .
-
جستوجو در متن
-
بضع
لغتنامه دهخدا
بضع. [ ب ُ ] (ع اِ) جماع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). جماع با قبل زن . (فرهنگ نظام ). آرامش با. مواقعه . جمع. مجامعت . جفت گیری . مباشرت . هم خوابگی .مقاربت . نزدیکی . وقاع . || فرج . (ناظم الاطباء). فرج زن . ج ، ابضاع . (مهذب الا...