کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابزار نصف النهاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوشت ابزار
لغتنامه دهخدا
نوشت ابزار. [ ن ِ وِ اَ ] (اِ مرکب ) نوشت افزار. (یادداشت مؤلف ).
-
دست ابزار
لغتنامه دهخدا
دست ابزار. [ دَ اَ ] (اِ مرکب ) دست افزار. دست اوزار. ابزار دست و آلت و ادات واسباب . (ناظم الاطباء) : آهن از سنگ بدر آورد [ هوشنگ ] و از آن آلات ساخت و دست ابزار درودگری ودرخت فرمود بریدن ... (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 27).
-
دیگ ابزار
لغتنامه دهخدا
دیگ ابزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) دیگ افزار. حوایج القدر. ابزارالطبیخ . آنچه برای پختن ضرورت دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دیگ افزار شود.
-
بوی ابزار
لغتنامه دهخدا
بوی ابزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) رجوع به بوی افزار شود.
-
خشک ابزار
لغتنامه دهخدا
خشک ابزار. [ خ ُ اَ ] (اِ مرکب ) علفهای خوشبوی خشک . (از ناظم الاطباء). || آن قسمت از توابل که خشک است چون فلفل و دارچین و زیره نه ترچون پیازو سیر. افحاء. (دستوراللغة). خشک افزار. خشک اوزار.