کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابراهام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابراهام
لغتنامه دهخدا
ابراهام . [ اَ ] (اِخ ) صورتی از نام حضرت ابراهیم پیغمبر علیه السلام .
-
واژههای مشابه
-
آبراهام
لغتنامه دهخدا
آبراهام . (اِخ ) رجوع به ابراهیم شود.
-
واژههای همآوا
-
آبراهام
لغتنامه دهخدا
آبراهام . (اِخ ) رجوع به ابراهیم شود.
-
جستوجو در متن
-
ژانسن
لغتنامه دهخدا
ژانسن . [ س ِ ](اِخ ) آبراهام . نقاش فلاماندی (1575 - 1632 م .).
-
لینکلن
لغتنامه دهخدا
لینکلن . [ ک ُ ] (اِخ ) آبراهام . از رؤسای جمهوری اتازونی ، مولد هارون (1809-1865 م .).
-
براهام
لغتنامه دهخدا
براهام . [ ب َ ] (اِخ ) ابراهام . شکل عبری ابراهیم . (فرهنگ لغات شاهنامه ). لغتی است درابراهیم . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به ابراهیم شود.
-
گارفیلد
لغتنامه دهخدا
گارفیلد. (اِخ ) جیمز - ابراهام . بیستمین رئیس جمهورممالک متحده ٔ امریکا متولد در اُرانژ (اُهایو) وی به دست یک تن متعصب به قتل رسید. (1831 - 1881 م .).
-
ابرام
لغتنامه دهخدا
ابرام . [ اَ ] (اِخ ) (به معنی پدر عالی ) برحسب روایات یهود نام اوّلی حضرت ابراهیم بوده و سپس به ابراهام موسوم شد یعنی پدر جماعت بسیار.
-
میکلسن
لغتنامه دهخدا
میکلسن . [ ک ِ س ِ ] (اِخ ) آلبرت ابراهام (1852-1931 م .). فیزیکدان امریکایی ، دارای تألیفات و تحقیقات ارزنده ای در زمینه ٔ سرعت نور و عدم وجود یک جهان اثیری و تئوری نسبیت است .
-
درینک واتر
لغتنامه دهخدا
درینک واتر. [ دْری / دِری ] (اِخ ) جان (1882 - 1937 م .) نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی . وی نویسنده ای پرکار بود. شهرتش بسبب نمایشنامه هائی است که در باب وقایع تاریخی نوشته از جمله ابراهام لینکلن (1918 م .) ماری استوارت (1921) آلیور کرامول ...
-
زرتشت
لغتنامه دهخدا
زرتشت . [ زَ ت ُ ](اِخ ) زردشت را... گویند که پیشرو و پیشوای آتش پرستان است . (برهان ) (آنندراج ). بمعنی زردشت . (جهانگیری ). یکی از نامهای شت زردشت . (ناظم الاطباء). اصل آن زَرَثوشتَرَ است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زردشت .نام شخصی است از نسل من...
-
تارح
لغتنامه دهخدا
تارح . [ رَ] (اِخ ) بمعنی تنبل . (قاموس کتاب مقدس ). ابن ماخور از اجداد حضرت رسول علیه السلام . (انساب سمعانی ص 4 پ ). در تورات این نام به آزر پدر حضرت ابراهیم اطلاق شده است . (قاموس الاعلام ترکی ). پدر ابراهیم خلیل علیه السلام . (منتهی الارب ). پدر ...