کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابرام کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آبرام
لغتنامه دهخدا
آبرام . (اِخ ) رجوع به ابراهیم شود.
-
جستوجو در متن
-
اصرار ورزیدن
لغتنامه دهخدا
اصرار ورزیدن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب ) سماجت کردن . ابرام ورزیدن . مُصِر بودن . اصرار کردن . پافشاری کردن . تأکید کردن . و رجوع به اصرار کردن شود.
-
رو سخت کردن
لغتنامه دهخدا
رو سخت کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اصرار و ابرام کردن . لجاج ورزیدن . مقاومت کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
زورچپان کردن
لغتنامه دهخدا
زورچپان کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، چیزی را به کسی فروختن به اصرار و ابرام . به اصرار یا فشار چیزی را به کسی ، عوض مالی دادن یا فروختن . دختری را به اصرار و ابرام به کسی دادن :... دختر زشت خود را به این جوان زورچپان کردند. (از یادداشت...
-
کار محکم کردن
لغتنامه دهخدا
کار محکم کردن . [ م ُ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استوار کردن آن . محکم کاری کردن . ابرام . (ترجمان القرآن ) : گرفتم عقل محکم کرد کار خویش را صائب ره سیل قضا را سد اسکندر نمی بندد.صائب (از آنندراج ).
-
مماکست
لغتنامه دهخدا
مماکست . [ م ُ ک َ/ ک ِ س َ ] (از ع ، اِمص ) نهایت تأکید و مبالغه به کار بردن . ابرام کردن : شخصی که به مطالبه ٔ اغنام می رفت ... در استرداد و استبدال گوسفند مماکست می رفت . (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 48). || چانه زدن . مِکاس . || بخیلی کردن . || تأکید. ...
-
کشتیار
لغتنامه دهخدا
کشتیار. [ ک ُت ْ ] (ص مرکب ) ملتمس . خواهشگر.- کشتیار کسی شدن ؛ سخت بدو التماس کردن . سخت اصرار و الحاح کردن . نهایت درجه ابرام و اصرار با مهربانی کردن : کشتیار او شدم که بماند گفت حکماً باید بروم . (یادداشت مؤلف ) .
-
پافشاری
لغتنامه دهخدا
پافشاری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) پایداری . ایستادگی . مقاومت . ثبات .استقامت . استواری . پابرجائی . پای برجائی . ثبات قدم . اصرار. ابرام . و با مصدر کردن صرف شود.
-
چانه ٔ بیجا زدن
لغتنامه دهخدا
چانه ٔ بیجا زدن . [ ن َ / ن ِ ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخن بیهوده گفتن . حرف مفت زدن . پرگوئی و پرچانگی کردن : واعظاین سنت تحت الحنکت دانی چیست ؟چانه بندیست که پر چانه ٔ بیجا نزنی . تأثیر (از آنندراج ).|| اصرار بیهوده کردن . ابرام بیفایده کردن .
-
سفت و سخت
لغتنامه دهخدا
سفت و سخت . [ س ِ ت ُ س َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) محکم و استوار و پابرجا. بسیار مقاوم .- سفت و سخت ایستادن ؛ سخت مقاومت کردن و ابرام ورزیدن .
-
اصرار کردن
لغتنامه دهخدا
اصرار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثبات و دوام ورزیدن و ایستادگی کردن در کاری . و نیز لجاجت کردن و ایستادگی نمودن . (ناظم الاطباء). سماجت کردن . مُصِر بودن . ابرام کردن . پافشاری داشتن . اصرار ورزیدن . و رجوع به اصرار ورزیدن شود : کند در ره نوشتن ...
-
پافشردن
لغتنامه دهخدا
پافشردن . [ ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استقامت کردن . پافشاری کردن . اصرار، لجاج ، ابرام . پای فشردن . پای افشردن . پای افشاری .ایستادگی . پایداری . پائیدن . پای داشتن . ثبات قدم .- امثال :پافشردی بُردی ؛ استقامت سبب نیل به مقصود است .
-
یک لنگ پا
لغتنامه دهخدا
یک لنگ پا. [ ی َ / ی ِ ل ِ گ ِ ] (ق مرکب ) یک پا. بر یک پا.- یک لنگ پا ایستادن ؛ بر یک پا ایستادن . (یادداشت مؤلف ). یک لنگه پا ایستادن .- || مصراً ابرام و پافشاری کردن .
-
پیله کردن
لغتنامه دهخدا
پیله کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (... دندان )؛ گوشت بن آن آماس کردن . گرد آمدن ریم در بن دندان دردگن و بر اثر درد ظاهر شدن . || (... کرم ابریشم )؛بادامه تنیدن کرم ابریشم از لعاب دهان به دور خویش . || (... چشم )؛ جوش کوچک در پلک برآمدن .- پ...