کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابراص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابراص
لغتنامه دهخدا
ابراص . [ اَ ] (اِخ ) نام جائی است بین هرشی و غمر.
-
ابراص
لغتنامه دهخدا
ابراص . [ اِ ] (ع مص ) مبتلاشدن بعلت برص . || فرزند پیس اندام زادن .
-
واژههای همآوا
-
ابراث
لغتنامه دهخدا
ابراث . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بَرْث .
-
جستوجو در متن
-
پیس کردن
لغتنامه دهخدا
پیس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلنگ کردن . دورنگ و ابلق ساختن . || ابراص . (تاج المصادر بیهقی ).