کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابداع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابداع
لغتنامه دهخدا
ابداع . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بِدع .
-
ابداع
لغتنامه دهخدا
ابداع . [اِ ] (ع مص ) چیز نو آوردن . نو آوردن . نو نهادن . نو پدید آوردن . ایجاد. اختراع . خلقت . خلق . آفریدن . آفرینش . نوباوه پیدا کردن . نو بیرون آوردن نه بر مثالی . ابتداع . پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و ...
-
واژههای همآوا
-
عبداء
لغتنامه دهخدا
عبداء. [ ع ِ ب ِدْ دا ] (ع اِ) جمع عبد. (منتهی الارب ). رجوع به عبد شود.
-
ابداء
لغتنامه دهخدا
ابداء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بَدء.
-
ابداء
لغتنامه دهخدا
ابداء. [ اِ ] (ع مص )آغاز کردن . آغازیدن . ابتدا کردن . شروع کردن . سر کردن . سر گرفتن . ابتداء. کار نو و نخستین آوردن . نو آفریدن . || آشکار کردن . پیدا کردن چیزی را.
-
جستوجو در متن
-
مبتکر
لغتنامه دهخدا
مبتکر. [ م ُ ت َ ک َ ] (ع ص ) ابتکارشده . ابداع شده . نوآورده .
-
نوآوری
لغتنامه دهخدا
نوآوری . [ ن َ / نُو آ وَ ] (حامص مرکب ) عمل نوآور. ابتکار. ابداع . بدعت گذاری .
-
صورت آفریدن
لغتنامه دهخدا
صورت آفریدن . [ رَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) خلق کردن . پدید کردن . ابداع . بوجود آوردن . رجوع به صورت و صورت آفرین شود.
-
آورده
لغتنامه دهخدا
آورده . [ وَدَ / دِ ] (ن مف ) بحاصل کرده . ابداع کرده : وی باد صبا اینهمه آورده ٔ تست .سراج قمری .
-
مدساز
لغتنامه دهخدا
مدساز. [ م ُ ] (نف مرکب ) مدیست . (فرهنگ فارسی معین ). کسی که شیوه ٔ تازه ای در دوخت لباس ابداع کند.
-
معنی آفرینی
لغتنامه دهخدا
معنی آفرینی . [ م َ ف َ ] (حامص مرکب ) ابداع معنی . آوردن معانی و مضامین بکر و عالی . و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
نو آوردن
لغتنامه دهخدا
نو آوردن . [ ن َ / نُو آ وَ دَ ] (مص مرکب ) ابداع . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اطراف . (منتهی الارب ). ابتکار کردن . بدعت .
-
ابن قنصوه
لغتنامه دهخدا
ابن قنصوه . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) محمدبن قنصوةبن صادق ، تلمیذ سیوطی . او راست : کتاب السحرالحلال من ابداع الجلال . مراتعالالباب فی مرابعالاَّداب .