کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتکار
لغتنامه دهخدا
ابتکار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بامداد کردن . (زوزنی ). بامداد از جای شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پگاه برخاستن . بامداد از جای رفتن . || اول چیزی دریافتن . بنوبر و اول چیزی دست یافتن . نوباوه ٔ چیزی واگرفتن . (زوزنی ). نوباوه ٔ چیزی فراگرفتن . (تاج المصاد...
-
جستوجو در متن
-
نوآوری
لغتنامه دهخدا
نوآوری . [ ن َ / نُو آ وَ ] (حامص مرکب ) عمل نوآور. ابتکار. ابداع . بدعت گذاری .
-
هنرآفرین
لغتنامه دهخدا
هنرآفرین . [ هَُ ن َ ف َ ] (نف مرکب ) کارآموز دانشمند باوقوف . (ناظم الاطباء). آنکه کار هنرمندانه کند. آنکه در کارش ابتکار و ذوق باشد.
-
نو آوردن
لغتنامه دهخدا
نو آوردن . [ ن َ / نُو آ وَ دَ ] (مص مرکب ) ابداع . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اطراف . (منتهی الارب ). ابتکار کردن . بدعت .
-
اری ژینال
لغتنامه دهخدا
اری ژینال . [ اُ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) نمونه . سرمشق . چیزی که ابتکار در آن کرده باشند و سرمشق واقع شود. || مخصوص . خاص . بدیع. || نسخه ٔ اصل . نسخه ٔ اول . || متن ، در مقابل ترجمه .
-
نوبرآوردن
لغتنامه دهخدا
نوبرآوردن . [ ن َ / نُو ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) میوه ٔ نوبر و پیش رس به بازار آوردن یا تحفه بردن نزد کسی . || در تداول ، کنایه از : کاری بدیع و شگرف کردن . ابداع و ابتکار کردن .
-
نوسخنی
لغتنامه دهخدا
نوسخنی . [ ن َ / نُو س ُ خ َ / خ ُ ] (حامص مرکب ) نوسخن بودن . نادره گوئی . تازه گوئی . نوآوری . ابتکار و ابداع در سخنوری : با همه نادری و نوسخنی برنتابیم روی از آن کهنی .نظامی .
-
ربع کاری
لغتنامه دهخدا
ربع کاری . [ رُ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) آلتی است نجومی مصنوع بر مقنطرات خط استواء وآنرا علاءالدین طیبغا الدوادار البکلیتی ابتکار کرده است . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به طیبغا شود.
-
بکری
لغتنامه دهخدا
بکری . [ ب ِ ] (حامص ) دوشیزگی . بکر بودن .- بکری داشتن ؛ دوشیزگی داشتن . بکارت داشتن : من آن زن فعلم از حیض خجالت که بکری دارم و شویی ندارم . خاقانی . || تازگی . نوی . || ابداع . ابتکار : سرحد خلقت شده بازار اوبکری قدرت شده در کار او.نظامی .
-
فیال
لغتنامه دهخدا
فیال .(اِ) زمینی را گویند که بار اول آن را زراعت کرده باشند. (برهان ). زمینی که اول بار بکارند. (اسدی ). مؤلف نویسند: غلط است و معنی «ابتکار» دارد و در شعر بوشکور که شاهد اسدی است «از فیال » یعنی «ابتکاراً واز روی ابتکار». در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه...
-
نانکیول
لغتنامه دهخدا
نانکیول . [ وِ ] (اِخ ) فرانک آرثور. نقاش و تصویرساز استرالیایی . در شهر مالدون استرالیا متولد شد و به سال 1894 م . به سانفرانسیسکو سفر کرد و در آنجا به نشریک نامه ٔ هفتگی فکاهی پرداخت و در این راه شهرتی به دست آورد. او اولین کسی بود که با ساختن تصوی...
-
مفتعل
لغتنامه دهخدا
مفتعل . [ م ُ ت َ ع َ ] (ع ص ) کار سترگ و دشوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): جاء فلان بالمفتعل ؛ فلان با کار عظیم آمد. || تزویرشده . گویند: هذا کتاب مفتعل ؛ این خط یا نامه ٔ برساخته و مصنوع است . || شعری که در آن ابداع و ابتکار به کار رفته و گویند...
-
اشوارتز
لغتنامه دهخدا
اشوارتز. [ اِش ْ ] (اِخ ) اشوارچ .نام راهبی از اهالی شهر فریبورگ در کشور آلمان بود و در قرن چهاردهم م . میزیست . عوام وی را کاشف و مخترع باروت میدانند و برحسب روایت دیگر کشف باروت قبل از وی بوده و او راه بکار بردن و استفاده ٔ از آن را ابتکار کرده و ب...
-
باب الیون
لغتنامه دهخدا
باب الیون . [ بُل ْ ](اِخ ) دروازه و کویی در یون ، و یون حصنی بود در مصرکه آنرا عمروبن العاص فتح کرد و بجای آن فسطاط را بنا کرد و آن امروزه شهر مصر است . (معجم البلدان ). درموقع محاصره ٔ قیساریه عمروبن العاص به ابتکار شخصی خود عازم فتح مصر شد. این کش...