کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتناء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتناء
لغتنامه دهخدا
ابتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اِبتنا. بناء. (زوزنی ). نهادن . پی افکندن . ساختن . بنا کردن . بنا گذاشتن . برآوردن خانه را. || آوردن زن را بخانه ٔ خود.
-
جستوجو در متن
-
مبتنی
لغتنامه دهخدا
مبتنی . [ م ُ ت َ نا ] (ع ص ) بنا برکرده شده . (آنندراج ). اسم مفعول از «ابتناء»، بنا کرده شده . مبنی . دکتر خیام پور آرد: «ابتنی » مانند مجرد خود که «بنی » باشد متعدی است . «فیومی » گوید: و بنیت البیت و غیره ابنیه و ابتنیته ، فانبنی مثل «بعثته فانبع...
-
جزیل
لغتنامه دهخدا
جزیل . [ ج َ ] (ع ص ) بسیار و بزرگ . (منتهی الارب ). بسیارو فراوان و کثیر و بزرگ . (ناظم الاطباء). بزرگ و بسیار از هر چیز. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). بزرگ . (دهار). پر و بسیار. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بزرگ . (کنز و منتخب و صراح از غیاث و آن...
-
اصول فقه
لغتنامه دهخدا
اصول فقه . [ اُ ل ِ ف ِق ْه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علمی است که بدان استنباط احکام شرعی فرعی از ادله ٔ اجمالی آنها شناخته میشود. و موضوع آن ادله ٔ شرعی کلی است ، از این نظر که چگونه از آنها احکام شرعی استنباط میشود. و مبادی آن از علوم عربی و بعض...
-
اصل
لغتنامه دهخدا
اصل . [ اَ ] (ع اِ)والد: فلان لا اصل له و لا لسان . ج ، اصول . کسایی گوید:اینکه گویند لا اصل له و لا فصل ، اصل بمعنی والد و فصل بمعنی ولد است ، یا اصل حسب است و فصل لسان . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). پدر. (لغت خطی ). ج ، آصُل . ...
-
افکندن
لغتنامه دهخدا
افکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن . (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). افگندن . اوگندن . بمعنی انداختن . پرت کردن . بر زمین زدن . سا...