کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آب طلع
لغتنامه دهخدا
آب طلع. [ ب ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظاهراً عرقی که از شکوفه ٔ خرما گیرند و امروز آن را طلعانه گویند : و از وی [ از فارس ] آب گل و آب بنفشه و آب طلع خیزد. (حدودالعالم ).
-
آب طلا
لغتنامه دهخدا
آب طلا. [ طِ / طَ ] (اِ مرکب ) آب زر. || آب اکلیل . و رجوع بکلمه ٔ طلا شود.
-
جستوجو در متن
-
دچاری
لغتنامه دهخدا
دچاری . [ دُ ] (حامص ) ابتلا . (از لغات مصوب فرهنگستان ).
-
ابتلاء
لغتنامه دهخدا
ابتلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ابتلا. آزمودن . بیازمودن . آزمایش . امتحان . آزمایش کردن . خبر پرسیدن . اختبار. (از آنندراج ). || در بلا و رنج افکندن . مبتلا کردن . گرفتار و دچار رنجی کردن . || در بلا افتادن . گرفتاری . (از آنندراج ) : گفت رنج احمقی قهر خ...
-
دیک
لغتنامه دهخدا
دیک . (اِخ ) جورج فردریک متولد 1881م . طبیب امریکایی . وی با همکاری زوجه اش استرپتو کوگ مولد مخملک را جدا کرد و در 1924 م . سرومی برای این بیماری تهیه نمود و آزمون پوستی معروف به آزمون دیک را برای تشخیص استعداد ابتلا به مخملک ابداع نمود. (دائرة المعا...
-
مفنگی
لغتنامه دهخدا
مفنگی . [ م ُ ف َ ] (ص )مردنی و لاغر. ضعیف و آسیب پذیر. آماده و مستعد ابتلا به بیماریهای گوناگون . این صفت بیشتر برای انسان و به ندرت درباره ٔ حیوانات به کار می رود و ظاهراً آن را برای موجودات بیجان ابداً استعمال نمی کنند. (فرهنگ لغات عامیانه جمالزاد...
-
معیرالممالک
لغتنامه دهخدا
معیرالممالک . [ م ُ ع َی ْ ی ِ رُل ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) (... ثانی ) دوستعلیخان اول پسر حسینعلی بیک بسطامی معیرالممالک اول - از رجال مشهور دوره ٔ نادرشاه - بود. وی درسال 1237 هَ . ق . با سمت خزانه داری در اردوکشی فتحعلیشاه به طرف عراق همراه اردو بود اما...
-
خفا
لغتنامه دهخدا
خفا. [ خ ِ ] (ق ) بطور مخفیانه . (یادداشت بخط مؤلف ). پنهانی . پوشیدگی . (ناظم الاطباء) : آنچنان کآن زن در آن حجره ٔ خفاخشک شد او و حریفش ز ابتلا. مولوی .- در خفا ؛ در پنهانی . در پوشیدگی . در نهانی : ور همی بینند این حیرت چراست تا که وحی آمد که آن ...
-
کپه
لغتنامه دهخدا
کپه . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِ) مرضی است سوداوی که آن را به پارسی کریون گویند اصل آن گر است که به عربی جرب گویند و کپه را معرب کرده قوبه خوانند. (آنندراج ).- کپه ٔ ارمنی ؛ سالک . ضایعه ٔ پوستی که به شکل زخمی وسیله ٔ لیشمانیا تروپیکا (میکروبی از رده ...
-
نظام علی شاه
لغتنامه دهخدا
نظام علی شاه . [ ن ِ ع َ ] (اِخ ) احمدبن حاج عبدالواحد کرمانی ، ملقب به نظام علیشاه از عرفا و شعرای قرن سیزدهم و از مریدان رونق علیشاه و از خلفای مجذوب علیشاه است ، وی به مثنوی جنات الوصال که به ترتیب نورعلیشاه و رونق علیشاه سروده اند دو مجلد سروده و...
-
دودی
لغتنامه دهخدا
دودی . (ص نسبی ) هر چیز منسوب و مربوط به دود. از دود. (یادداشت مؤلف ). || منسوب به بخار.- ماشین دودی ؛ (در تداول عامه ) مقابل ماشین اسبی . ماشینی که با بخار آب کار کند. (یادداشت مؤلف ).- || نامی است که مردم به قطار و خط آهن تهران شهرری داده بودند....
-
جدرین
لغتنامه دهخدا
جدرین . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قریه های جند در یمن . (از مراصد الاطلاع ) (معجم البلدان ). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: بضم جیم و فتح و بقولی سکون دال مهملة در لغت آبله است . آن دانه های کوچکی است که در بدن عارض میشود جهة دفع نمودن از طبیعت م...
-
ضروان
لغتنامه دهخدا
ضروان . [ ض َ رَ ] (اِخ ) شهرکی است نزدیک صنعاء و بنام وادئی که بهمین نام و در کنار آن واقعست موسوم گردیده و بین آن وادی و صنعا چهار فرسنگ است . یاقوت در وصف آن گوید: و هو واد ملعون حرج مشئوم حجارته تشبه انیاب الکلاب لایقدر احد یطؤه بوجه و لا سبب و ...
-
کاظمی
لغتنامه دهخدا
کاظمی . [ ظِ ] (اِخ ) (سید...) به لطف طبع و جودت ذهن اتصاف داشت و در شیوه ٔ سپاهیگری سلوک نموده رایت جلادت می افراشت و در اوائل سلطنت خاقان مغفور در ملازمت درگاه عالم پناه بسر میبرد و به موجب فرمان واجب الاذعان جهت رسالت خواجه عمادالدین محمود کاوان ک...